بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

سه شنبه 27 بهمن 1383

داغ داغ از مسجد ارک

داغ داغ از مسجد ارک

« سردار طلايي، فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ شخصا در محل حادثه حضور دارد و از نزديك حادثه را تحت نظارت دارد.....
عكاس ايرنا در محل آتش سوزي مسجد ارگ تهران مورد ضرب و جرح قرار گرفت.
ماموران نيروي‌انتظامي حاضر در محل آتش سوزي مسجد ارگ تهران، مانع عكس برداري عكاس ايرنا از محل حادثه شده و وي را مورد ضرب و جرح قرار دادند.
عكاس خبرگزاري جمهوري‌اسلامي به‌همراه خبرنگار اين خبرگزاري در حال تهيه گزارش و عكس برداري از مجروحان و مصدومان حادثه آتش‌سوزي بودند كه با برخورد خشن ماموران نيروي انتظامي مواجه شدند.
يكي از ماموران انتظامي‌ با برخورد نامناسب خود، به دوربين عكاسي عكاس ايرنا آسيب رساند.

در مسجد

- آهای ببینم پسر. کی هستی تو؟
- - عکاسم سرکار.
- - اون چیه دستت؟
- - دوربینه سرکار.
- - هه. عکاس هستی دوربین هم داری؟
- - ببخشید سرکار.
- - بده ببینم اون دوربینو.
- - واسه چی سرکار؟
- - میخوام بهش آسیب برسونم!
- - سرکار، سردار، تیمسار. بخدا ما خبرنگاریم.
- - خب خبر میسازم برات خره. بفرما « يكي از ماموران نيروي انتظامي‌با برخورد نامناسب خود، به دوربين عكاسي عكاس ايرنا آسيب رساند.». به این میگن خبر. بده ببینم دوربینو.
- - آخه سرکار ... سردار ...
- - بنویس « عكاس خبرگزاري جمهوري‌اسلامي به‌همراه خبرنگار اين خبرگزاري در حال تهيه گزارش و عكس برداري از مجروحان و مصدومان حادثه آتش‌سوزي بودند كه با برخورد خشن ماموران نيروي انتظامي مواجه شدند.» چطوره این؟
- - آخه .. ولی ... من باید عکس بگیرم .... (کلیک)
- - میدی یا « ماموران نيروي‌انتظامي حاضر در محل آتش سوزي مسجد ارگ تهران، مانع عكس برداري عكاس ايرنا از محل حادثه شده و وي را مورد ضرب و جرح قرار دادند.» ؟ ... (شپلاق) اینم دوربینت ... (قرچ).
- - آخ ... آی... میرم شکایت ... به رئیس جمهوووووووو ....
- - خبر اینجوری باید شروع بشه: « سردار طلايي، فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ شخصا در محل حادثه حضور دارد و از نزديك حادثه را تحت نظارت دارد.....»
- - آخ مردم ... مردم ...
- - داری میمیری یا داری مردمو صدا میکنی؟ این حروف کامپیوتری که زیر و زبر نداره!
- - آی مردم دارم میمیرم!
- - بیا بابا، اون آمبولانسو بیارین این زبون بسته رو ببرین بیمارستان.
دم بيمارستان- برادر قربون دستت. ميشه يک عکس از ما دوتا مجروح و مصدوم بگيري.- مؤمن من خودم مجروح و مصدومم. الان از مسجد اومدم!- ما هم همينجور برادر. با همديگه همکاريم. ميخوايم يک عکس در حال انجام وظيفه داشته باشيم.- شما کجاتون سوخته؟- آه حاج آقا. نپرس. عکس که بندازيم معلوم ميشه!- مگه اشعه ايکس ميندازين؟!- حاجي سر جدت طولش نده. بنداز بره .....- باشه. بده به من. لطفاً لبخند بزنين! ..... اهه. اين دوربينه چرا له و لورده است؟. - اونم از مسجد اومده حاج آقا. در حال انجام وظيفه است!- عجب روزگاري شده. انجام فريضه هم مثل انجام وظيفه خطرناک شده. يک لبخند ديگه لطفاً!-
- در بیمارستان -
- الله اکبر. این چه مجروحیه که سوختگی نداره. - - فقط کوفتگی داره.
- - با بیل خاموشش کردند؟
- - جوک نگو بابا. عکاسه.
- - چه عکاسیه که زنده است؟
- - لابد جسم سخت دم دستشون نبوده.
- - شاید هم تقصیر آمبولانسه که صبر نکرده قاضی مربوطه سر برسه.
- - بیچاره...... از کانادا اومده؟
- - نه بابا. خونه شون نزدیک کوکاکولاست.- بيمزه
--------

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی