بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

چهارشنبه 30 دي 1383

شیرین عبادی و سلول انفرادی

ما در وطن نداریم سلول انفرادی
بند عمومی است این، ای خانم عبادی

هان دست کم نگیری، این مرز پر گهر را
هرگز کسی ندیده زندان به این گشادی

هفتاد و چند میلیون در حبس شان اسیرند
از منظر سیاسی وز حیث اقتصادی

ای خانم عبادی، دانی که بر دو قسمند
زندانیان ایران: عادی و غیرعادی

در باب عادی ها، نامه بده مرتب
از بابت بقیه، دادی اگر، ندادی

خواهی که بار دیگرباشی میان آنان؟
تا لکنت ات بیاید جای زر زیادی؟

احضاریه برایت، دادند تا بیائی
افسوس بد نوشتند از فرط بیسوادی

حرف دهان خود را منبعد اگر نفهمی
الله کرم بیاید با جمعی از ایادی

گفته است این زنک را باید که خفه سازیم
رهبر که تکیه کرده بر تخت کیقبادی

آقای خاتمی هم وقتی نوبل گرفتی
در باره نوبل کرد یک نطق انتقادی

کوشید ارزشش را حداقل نماید
یا خارج از اراده، یا کاملاً ارادی

حالا که نزد ملت گردیده ورشکسته
وز حیث آبروئی افتاده در کسادی؛

سید حمایت از تو، کرده ست تا ازین ره
شاید که جان بگیرد این سدٌ ره ، جمادی

نیکو جواب او را، دادی، دمت به گرمی
بگذار تا بماند در عین نامرادی

هرکس که چون تو خلقی اندر پی اش روانند
کی مینهد قدم کج از راه اعتقادی

بگذار تا بماند در ذهن تلخ ملت
خوش خاطرات شیرین از خانم عبادی

بیچاره ملت ما نامش بشر اگر هست
حق و حقوق او را تنها توئی منادی

( امید آنکه نادم از گفته اش نگردد
با تو چنین موافق هرگز نبوده هادی!)

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی