نگاه کردم به شتر «
نگاه کردم به شتر
« غزل» نگاه کن به شتر، یکی از مشهورترین وناب ترین سروده های سیمین بهبهانی است.
خوشحالم که توانستم آن را الگوئی کنم و حرفم را بزنم.
پیشکش به خودش که من، بعد از سعدی، از او میآموزم سرودن را.
اول، شعر سیمین:
و نگاه کن
آیا نمی نگرند به شتر که چگونه آفریده شد؟
سیمین بهبهانی
و نگاه کن به شتر، آری -- که چگونه ساخته شد، باری
نه ز آب و گل که سرشتندش -- ز سراب و حوصله پنداری
و سراب را همه میدانی -- که چگونه دیده فریب آمد
و سراب هیچ نمیداند -- که چگونه حوصله میآری
و چگونه حوصله میآری -- به عطش، به شن، به نمکزاران
و حضور گستره را دیدن -- به نگاهی از سر بیزاری
و نگاه کن که نگاه اینجا -- ز شیار شوره نشان دارد
چو خطوط خشک پس از اشکی -- که به گونه هات شود جاری
و به اشک بین که تهی کردت -- ز هرآنچه مایه ی آگاهی
و تو این تهی شده را باید -- ز کدام هیچ بینباری
و در این تهی شده می بینی -- هَیَمان اشتر عطشان را
که جنون برآمده با صبرش -- نرود سبک به گرانباری
و جنون دو نیشه ی رخشان شد -- به صف خشونت دندان ها
که ز صبر کینه به بار آید -- که ز کینه زخم شود کاری
و نگاه کن که به کین توزی -- رگ ساربان زده با دندان
ز سراب ، حوصله تنگ آمد -- و نگاه کن به شتر ، آری ...
و نگاه کردم به شتر آری
نگاه کردم به شتر، آری -- به روی قوطی سیگاری
اگرچه نیست بر آن منقوش، -- به دوشش از نیکوتین باری
کجا نشان کمل دیدم -- به دور سبزه ورزشگاه
به گرد بیضی استادیوم -- شتر دوانده شترداری
اگر به کینه، سلامت را -- نگیرد از تن تو اشتر
به دام مارل- بورو افتی -- که چنبره زده چون ماری
فریب پوستر اگر خوردی -- عطش بکش به کوکاکولا
شتر بِکِش، شتر آبی -- که هست لایتی و لوتاری
بکش، بنوش و مشو غافل -- ز مکدونالد المپیکی
که خود دوقبضه فرستاده -- به آدرس تو جهانخواری
نگاه کن به شتر، آری -- که قهرمان المپیک است
شمایلش شده هر گوشه -- مدال سینه ی دیواری
نفس نفس بکن آلوده -- جوان ز دیدن تبلیغات
محیط ورزشی است این؟ یا -- برای مرگ تو بازاری؟
--------