هوا بس ناجوانمردانه تر سرد
هوا بس ناجوانمردانه تر سرد است!
« هوا بس ناجوانمردانه سرد است ....»
اخوان ثالث ( م. اميد) در شعر « زمستان»
ز بس غم دارد ايران اش، دل ملت پر از درد است.
ز بس خون رفته از جانش، رخ مام وطن زرد است.
تن نسل جوان رنجور؛ از دود است و از گرد است.
کسي گر حرف حق گويد، ز صحن جامعه طرد است
هوا بس ناجوانمردانه تر
_ از هر زمان _
سرد است.
وطن شد کربلا، کار خلايق گريه زاري شد
دريغا انقلاب ما، اسير بدبياري شد
چپو شد مجلس شورا، دمکراسي فراري شد
به حبس افتاد آزادي، عدالت تحت پيگرد است
هوا بس ناجوانمردانه تر
_ از هر زمان _
سرد است.
گرفتار آمده ملت، به جمهوري مجبوري
ز فرط غصه ميخندد، برين جمهوري زوري
تبهکاران آدمخور، طلبکاران جمهوري
همه جمهوري ما، تابع دستور يک فرد است
هوا بس ناجوانمردانه تر
_ از هر زمان _
سرد است.
کجائي اي سخنور، اي اميد نااميد ما
درين سرما نديدي، سينه پهلوي شديد ما
بسوزد ريشه جان را، زمستان جديد ما
عجب سرماي تازه، ناجوانمردست و نامرد است
هوا بس ناجوانمردانه تر
از روزگار وحشت وظلمت،
ز عهدي که تو ديدي،
شاعرا، صاحبدلا،
سرد است!
--------