بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

چهارشنبه 26 فروردين 1383

روشنفکري بع بع ميکند! شنيدم

روشنفکري بع بع ميکند!

شنيدم خانم فرح پهلوي در کتاب پرفروشش که اخيراً به چند زبان منتشر شده راجع به خونريزي هاي اواخر شاه گفته است که مخالفان، گوسفند ميکشتند و خونش را به عنوان خون شهيد جا ميزدند و تبليغات ميکردند!!

25 سال پس از آن تاريخ، آلماني هاي فرهنگدوست خشتک رهبر انقلاب را زينت ويتريني ميکنند در شهر برلين. همراه با چيزهاي ديگر از جمله شمايل آن حضرت با اين بيت کنارش
« صبر بسيار ببايد پدر پير فلک را
تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد»!

کانون نويسندگان ايران (در تبعيد) نمايش خشتک آن خونخواره زمان را محکوم ميکند. چند تن از اهل انديشه و هنر! هم بدون اينکه اين وسط کاره اي باشند، داوطلبانه بيانيه را امضا ميکنند. عده اي هم به موافقت با نمايش خشتک مقاله مينويسند. اين برنامه را يک فعاليت فرهنگي و هنري ميدانند نه ترفندي براي قراردادهاي اقتصادي آلمان و جمهوري اسلامي.

بحث بالا ميگيرد و دعوا ميشود و ظاهراً معلوم ميشود حلوا را در نمايشگاه پر زرق و برق آلمان ها پخش ميکنند نه در کانون نويسندگان يک لاقباي تبعيدي ايراني!. بنابر اين يکي از حمايت کنندگان بيانيه کانون، امضاي خود را چنين پس ميگيرد:


گردانندگان ارجمند خانه ي فرهنگ هاي جهان (در آلمان)،
نويسندگان، شاعران و هنرمندانِ شرکت کننده در جشنواره ي “ نزديکي دور”
درود بر همه ي شما.
از اين که بيانيه اي از کانون نويسندگان ايران (در تبعيد) را، تنها با خبر يافتن از به نمايش گذاشته شدنِ عبا و عمامه و نعلين خميني ي آدمخوار در غرفه اي از نمايشگاه امساله ي اين خانه ي والاي هنرها و فرهنگ هاي جهان، شتابزده و بي هيچ بررسي و انديشه اي ، امضا کرده ام، احساسي ژرف از شرمندگي و سرافکندگي دل و جانم را سراسر فراگرفته است. من اين کوته بيني و يک سو نگري را ـ که برآيند اعتماد گوسفندوار من به داوري ي برخي از دوستانم در کانون بوده است ـ هرگز بر خود نخواهم بخشود. اميدوارم، اما، که شمايان اين خطاي زشت و شرم آور را، بزرگوارانه ، بر من ببخشاييد.
با درماندگي و شرمساري از شما خواهش مي کنم امضاي مرا بر پاي بيانيه اي از کانون که در اين زمينه نوشته و منتشر شده است نبوده بگيريد.

پوزشخواه و سپاسگزار، دوستدار شما
اسماعيل خويي
نوزدهم فروردين ۸۳ / هشتم آپريل ۲۰۰۴

اعتراف به اشتباه و پس گرفتن حرفي و امضائي البته که شهامت و بزرگي ميخواهد، اما حقارت نشان دادني چنين در برابر خانه ي «والاي» آلمان ها ، با احساس «شرمندگي» و «سرافکندگي» (هر دو هم از نوع ژرف اش) و اميد که «اين خطاي زشت» و «شرم آور» را آن «شمايان» به طرزي «بزرگوارانه» بر اين «پوزشخواه و سپاسگزار» ببخشايند ....و اينهمه «درماندگي» و «شرمساري» بابت امضاي خود به خويش خريدن و خود را «کوته بين» قلمداد کردن و «گوسفند» خواندن .... آيا همه بابت پشيماني از يک امضا کردن است؟
بدون اين چاپلوسي براي «خانه ي ... » آلمان ها و بدون اين «خانه مالي» و خود را کتک زدن و گيس کندن وتن و جان به خاک و خون کشيدن، نميشد مثل يک آدم شريف و پشيمان، امضا پس گرفت؟
تازه کسي که امضاي چند هفته پيش خود را با چنين خفت و خواري پس ميگيرد چه اعتباري امضاي امروزش را هست؟

خير حلوا را آنطرف تقسيم ميکنند. هيچکس اسماعيل خوئي را مجبور نکرده بود زير بيانيه کانون را امضا کند.خودشيريني کرده بود که نامش هم مطرح شود. اگر هم راست ميگويد که از هول هليم توي ديگ افتاده؛ حالا که هليم خبري نيست؛ حلواي آلماني هوس کرده! پس علاوه بر پس گرفتن امضا بايد جبران مافات هم کرد و آنقدر شرمساري و پشيماني نشان داد تا دگرانديشان کانوني و صادرکنندگان بيانيه را به طرز دمکراتيکي! سنگ روي يخ کرد و مخالفت با خشتک را چنان قبيح و زشت و شرم آور نشان داد که جز شرمندگي و سرافکندگي براي هيچ مخالفي باقي نماند و انتقام «خانه» از مخالفان خشتک خميني گرفته شود.

خانم فرح پهلوي، بهتر است خون مبارزان وطن را گوسفند نکند. دنبال گوسفند اگر ميگردد اينک شاعر و روشنفکر تبعيدي: اسماعيل خوئي! که بعد از 25 سال، دفاع از نمايش خشتک خميني را، خشتک خويش بر سر ميکشد و بع بع ميکند!
البته غافل هم نيست که در آن لا لوها يک صفت «آدمخوار» هم به خميني بدهد که لايش زياد باز نباشد. (يا فقط براي آلمان ها باز باشد)!
خانم فرح پهلوي! گوسفند اينجاست. لازم داريد؛ قدري علف رو کنيد؛ از فردا براتان سلطنت طلب هم ميشود! (اگر تا حال نشده باشد)
به قول ايرج:
با اين علما هنوز مردم
از رونق ملک نااميدند.

--------

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی