تحصن آمد و بم شد
تحصن آمد و بم شد فراموش
براوو تعزيه گردان باهوش!
الم شنگه ست و غوغای تحصن
ز هر سو گفتگو دارد تمدن!
از اینسو خاتمی محو تسامح
از آنسو جنتی غرق تفرعن
لبان این یکی دارد تبسم
مزاج آن یکی دارد تلوٌن
مشام ملتی آزرده گردید
ز گند مجلس و بوی تعفن
برای پرده پوشی بر مصائب
همه همدست هم ؛ گرم تعاون
تحصن آمد و بم شد فراموش
براوو تعزیه گردان باهوش
--------