بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

شنبه 3 اسفند 1381

سلام تازه ترين سروده


سلام
تازه ترين سروده ام:

مملکت رهبر زياد آورده است
وز طريق حزب باد آورده است

اين، سفارشنامه دارد از سيا
آن، سفارش از موساد آورده است

اين ز استالين بياورده پيام
آن، پيام از کيقباد آورده است

اين يکي، يک جمجمه دارد به کف
گويد از دوران ماد آورده است

« بودن ما» گويد از اين جمجمه ست
شازده هملت را به ياد آورده است

سابقاً عينک سواد آورده بود
دوربين حالا سواد آورده است

نورافکن، ميکروفن، گلدان، گريم
هرچه غبغب را چه باد آورده است

اينهمه رهبر همه فرهيخته
حيف توي دست و پامان ريخته
=======================

شنبه بعد از ظهر است. حالم کمي بهتر شده. حيفم آمد سلامي عرض نکنم.
دوستان زنگ زدند که چه نشسته اي که آقاي آتاباي در تلويزيونش به تو حمله کرده. گفتم چه نشسته اي که خوب است. من چه خوابيده ام.
آقاي آتاباي هرچه عليه من بگويد عقيده اش را گفته است. من چه نشسته باشم چه ايستاده ، چه جواب بدهم؟ بگويم عقيده ات را عوض کن؟ يا بگويم از من خوش ات بيايد؟
به من چه که چه گفته. من که نگفته ام. او گفته. خودش مسئول حرف هاي خودش است.
پارسال يک نامه اي گذاشتند روي اينترنت اسم مرا هم گذاشتند پايش. فحش داده بودند به سيمين بهبهاني و داريوش خواننده. از من چند نفر پرسيدند تو امضا کرده اي؟ گفتم نه. گفتند تکذيب کن. گفتم نميکنم. به من چه که تکذيب کنم. من که اينجا ننشسته ام که جواب کسي را بدهم يا جعل کسي را تکذيب کنم.
گفتند از قول تو به خانم سيمين بهبهاني و داريوش هتاکي شده . گفتم داريوش که قابل نيست خانم بهبهاني هم مثل هر انسان خردمند و هر آدم ذيشعوري که نامه را ميخواند منتظر تکذيب من نميماند و ميفهمد که جعل است.
تلفن ها شد ايميل ها زدند که اگر راست ميگوئي و تو امضا نکرده اي تکذيب کن. گفتم گور باباي شما و آنکس که امضاي مرا جعل کرده.
دو سه تا کلاهبردار در رأس آنها بختياري نامي در مغازه ي پويا در پاريس و داريوش اقبالي خواننده که تصميم گرفته بود براي ترک دادن جوانان معتاد به ايران برود!! و يکي دوتا مثل خودشان تکذيب نامه ي مرا ميخواستند که روي حريفشان را کم کنند. به فحش هاي بعدي شان هم جواب ندادم.

حالا طفلک اين ضيا آتاباي مديرعامل العال تي وي ( يا ان آي تي وي. فرقي نميکند) آمده توي تلويزيون خودش به من فحش داده. من چرا تکذيب کنم؟ خودش بايد تکذيب کند.
چند ماه بعد از ماجراي پارسال زنگ زدم به سيمين خانم بهبهاني گپي زديم. هيچکدام نميخواستيم راجع به آن نامه حرف بزنيم. آخرش من گفتم سيمين خانم از شما گلايه دارم که چرا آن نامه را تکذيب نکرديد. شما که ميدانستيد من چنان نامه اي راجع به شما امضا نميکنم.
هر دو کلي خنديديم. الان هم من ميخندم به ضيا آتاباي که آمده توي تلويزيوني که در ايران و اروپا و آمريکا پخش ميشود به من فحش داده. ماهواره را براي همين فرستاده اند بالا. خدا شفايش بدهد.

===============================================

صحبت داريوش خواننده شد. آن شعر مرا که خوانده است و فيلم هندي از آن ساخته است را من اصلاح کرده ام. آن شکل قبلي اش مال سال هاي اول غربت بود و بوي نژادپرستي و جنگجوئي ميداد. به داريوش هم گفته بودم صبر کن درستش کنم و زيباترش کنم. « يادگار پاک قوم آرياست » ديگر حرف من نيست. ما اقوام مختلفيم و من بيست سال پيش که نوشتمش حواسم نبود که خود خرم هم « سيد» هستم! و به سبک سهراب:

.... نسبم شايد به زني سيده در شهر مدائن برسد
يا امامزاده اي در حومه ي يزد ... !

داريوش عجله داشت که شعر را زودتر به بازار بدهد که دست ديگري نيفتد.
اين سرود يا سروده پرتيراژترين کار من است وچند سال است شرکت کتاب هم در لس آنجلس آنرا زينت بخش يلوپيج ايراني کرده. براي شما نسخه يا « ورشن » بعدي اش را مينويسم. بگذار داريوش و داريوش ها در جهل مرکبشان ابدالدهر بمانند.

بچه ها اين نقشه ي جغرافياست
بچه ها اين قسمت اسمش آسياست
شکل يک گربه در اينجا آشناست
چشم اين گربه به دنبال شماست

بچه ها اين گربه هه ايران ماست

بچه ها اين گربه ي خيلي عزيز
دمب نرمي دارد و پنجول تيز
ميکند با دوستانش جست و خيز
ميشود با دشمنان گرم ستيز

طفلکي دائم گرفتار بلاست

بچه ها از هر گروه و هر نژاد
در کنار همدگر خندان و شاد
فارغ از هر زنده باد و مرده باد
داشت بايد اتفاق و اتحاد

مام ميهن عاشق صلح و صفاست

بچه ها خوبست يک روزي سفر
جانب هر سوي مرز پر گهر
شهر و ده ، دشت و دمن، کوه و کمر
از خليج فارس تا بحرخزر

بهر ما هر گوشه اش مردمسراست

بچه ها اين خانه ي اجدادي است
گشته ويران تشنه ي آبادي است
خسته از شلاق استبدادي است
مرهم دردش کمي آزادي است

بچه ها اين کار فرداي شماست

با سپاس از همه


--------

 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی