من در تلویزیون پیام نیستم !
سلام
اين اطلاعيه را که اين هفته در کيهان لندن چاپ ميشود يک ساعت پيش که 7 شب لندن باشد تلفني براي برنامه پرويز کاردان در تلويزيون پارس لس انجلس خواندم:
من در تلویزیون پیام نیستم !
« تلویزیونی به نام « پیام » در لس آنجلس ، سه شنبه شب 17 ماه می یک نوار شعرخوانی مرا تمام و کمال، دوبار – سرشب و آخر شب – پخش کرد و برای پخش دوم گوینده توضیح داد که مردم دوباره خواسته اند و خوشحالند که فلانی در این تلویزیون است!!
صبح روز بعد این برنامه تکرار شد و به این ترتیب نوار شعرخوانی 2 ساعت و نیمه من - مربوط به سال 1994 در شهر کلن- در مجموع 4 بار تقریباً پیاپی و به مدت 10 ساعت از کانال « پیام » پخش شد.
من هیچ ارتباط و آشنائی با این تلویزیون و گرداننگان شریفش ندارم و اگر قصد آنها علاوه بر پرکردن برنامه، القای شبهۀ همکاری من با این تلویزیون به مردم است ؛ بگویم که نه تنها برای آن لستفاده و سؤاستفاده اجازه ای از من نگرفتند بلکه چندان بی خبر بودم که وقتی کپی ضبط شدۀ آن را به لطف دوستی که آنتن ماهواره دارد دیدم ، باورم نمیشد که فیلمبردار بی مسئولیت و صاحبان تلویزیون حتی آنقدر ارزش برای بینندگان خودشان قائل نباشند که فیلم ادیت نکرده را با همۀ صحنه های زائد و وقت تلف کن اش، از طریق تکنولزی پیشرفته ماهواره ! پخش کنند. به نظر میرسد آقای فیلمبردار، موجودی فیلم هایش را بطور « کشیمنی!» و کیلوئی به خریداران مال دزدی فروخته باشد.
ظاهراً گردانندگان تازه نفس تلویزیون پیام از بریتانیا و آلمان و سوئد و آمریکا دور هم جمع شده اند تا با حکومتی کلاش و دزد و نانجیب و تبهکار مبارزه کنند و حقوق قانونی فرد فرد ملت ایران را از او مطالبه فرمایند. برایشان آرزوی موفقیت میکنم. خوب شروع کرده اند. پیامشان رسید!
به دعوت دوست هنرمندم پرویز کاردان ، همین هفته در برنامه « سرقت هائی که به نام نجات ایران صورت میگیرد!» در تلویزیون پارس شرکت خواهم کرد.
هادی خرسندی – لندن»
اميدوارم مراجعان عزيز اين سايت راضي باشند که من در اينجا هم از حق خودم دفاع کنم. به کاردان عزيز گفتم که گلايه من بيشتر از اين بابت است که اينها به نام مبارزه و براي نجات ايران !! اينجور دزدي و کلاشي ميکنند. ببين در کار سياست چه شيرين هائي بکارد اين تلويزيون پيام.
اين رباعي ها را هم در برنامه کاردان خواندم:
دزد ناشي
آن دزد که از بهر نجات وطن آمد
گوئی که سر گردنه چون راهزن آمد
با آن همه فخری که به بیننده فروشد
ناشیگری اش بین که به سروقت من آمد
سارق طنز
روح وطنم شاد ز کانال شما شد
حال همه مان خوب ز احوال شما شد
گر کار شما سرقت اموال نباشد
طنز من بیچاره چرا مال شما شد
نايب برحق
تو فکر نجات وطنی بسکه نکوئی
به به چه پیامی و چه ژستی و چه روئی
برخیز که آخوند رژیمش دم مرگ است
حقا که تو شایسته ترین نایب اوئی
کفن دزدها
اینگونه که بردید به سرقت سخنم را
هرگز ندهم دست شما ها وطنم را
یک روز بمیرم اگر از غصه غربت
ترسم که بدزدید شماها کفنم را