رئیس جمهوری اسکیزوفرنیک
اين يک مصراع از سروده تازه است که عنوانش هست:
فال حافظ و ملت ايران
یکنفر با ایمیل لینک فال حافظ فرستاد برایم. دخترکی مینیاتوری (لابد «شاخ نبات» ، گرلفرند حافظ) میگفت نیت کنید و کلیک کنید. بعد یک غزل حافظ میآمد. ما هم تفنّنی به تفألی برآمدیم و فالی زدیم ونیتی کردیم که میشود آیا ایام غصه و غم پایان بگیرد و همانطور که قبلاً هم چنین نبوده بعداً هم چنین نماند. یا لااقل خبر بدهند که یکنفر میآید که نفسش مثل مسیحاست و تازه از انفاس خوشش بوی آقای پاپ میآید!.(مثلاً). یا صبحی، سحری آدم را از خواب بیدار کنند و از غصه نجات بدهند و نصف شبی یک لیوان آبجوئی دست آدم بدهند ، یا خبر بدهند که همه مان به ایران برمیگردیم و سر شوریده مان سامان میگیرد و نباید غم بخوریم ....
نیت کردیم خبرهای خوب بیاید بی آنکه خودمان خبرساز باشیم. برکتی برسد بی آنکه حرکتی کرده باشیم. (مگر با سبابه راست به زحمت کلیکی)
خلاصه یک نیت مرکب و پر و پیمانی کردیم ببینم حافظ عزیز چه جواب میدهد. با چه عشقی کلیک کردیم. گفت: «خوشا شیراز و وضع بیمثالش – خداوندا نگهدار از زوالش.....!». زکی! ما را بگو که اینهمه نیت کردیم. این هم شد فال؟ این هم شد حافظ؟ خوب شد آنهمه سرنخ دستش دادیم و توپ را به پاس ارادت فرستادیم توی پایش. این هم که زد به تیر دروازه قرآن!
زدیم به صحرای اینترنت. محشر کبرا بود، (اکسترا لارچ) از انواع و اقسام «فال حافظ». ما خیال میکردیم یکی دوتاست! همه میخواستند اول نیت کنیم و بعد کلیک کنیم. یکی حافظ را به شاخ نباتش قسم میداد، یکی به قرآنی که در سینه دارد و یکی میگفت اول یک صلوات برای حافظ بفرستید! بعد فال ورق هم بود و استخاره هم بود و فال قهوه هم بود. همه جور امکانات برای ایرانیان عزیز و مبارز.
به قول سعدی «گر از ادیم زمین عقل منهدم گردد – به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم»
پس به فال گرفتن خویش خندیدیم و از تکنولوژی شرمنده شدیم که پنجره ماکروسافت بر شوره زار بیحاصلی گشوده ایم. در حال استقبال غزل معروف خواجه را نیت به انتقاد از خویش سرودن گرفتیم که گفته اند:
خویش را نقد کن همه بد و نیک
نیست کاری به از اتوکریتیک
***
فال حافظ و ملت ايران
خوشا ایرانی و این کِرم فالش
خداوندا نگهدار از زوالش!
به فال و سرکتاب و استخاره
چپو شد ملتی مال و منالش
کدامین ملتی چون ملت ما
خرافات است اینگونه وبالش
اگر با کامپیوتر میزند فال
مدرن است و بود راحت خیالش
وگرکه فال میگیرد ز حافظ
چه روشنفکر باشد، خوش به حالش!
نمیگوید که حافظ شاعر ماست
نبوده فالگیری اشتغالش.
تفنن باشد اول این تفأل
نود درصد تساهل احتمالش
ولی کم کم که آمد جزو عادات
نمیخواهد مگر وصل و وصالش
به وقت استخاره نیز نازد
به نیت های خیلی لیبرالش:
به حق پنج تن یارب برانداز
در ایران ریشه آخوند و آلش
رهایم ساز یا باب الحوائج
ز اوهامی که می بینی محالش
برس اکنون به دادم یا ابوالفضل
که دادی بر رضازاده مدالش
بیا و این حکومت سرنگون کن
دمکراسی عطا کن در قبالش
الا ای ضامن آهو کجائی؟
نده مصباح یزدی را مجالش
اماما بابت مردمفریبی
بده این خاتمی را مشت و مالش
حساب رهبری را هم رسیده
جلو بنداز وقت ارتحالش
رئیس جمهوری اسکیزوفرنیک
چه وقتی کنده خواهد گشت قالش؟
علاجی ساز زین العابدینا
که گردد پاکسازی با رجالش
خریدستیم دیش ماهواره
به روی بام دادیم انتقالش
ولی از نیمه شب یاحضرتعباس
زند برفک به تصویر زلالش
به طالع بین رجوع کردیم گفته
نظر خورده سکامش مثل پالش
به آن، یک وان یکاد آویختستیم
که چشم بد نیفتد بر جمالش
یقین وقتی که آن را میخریدیم
نبوده سعد روز و ماه و سالش!
و شاید چشم خورده ماهواره
ز چشم باجناقم یا عیالش
کنون نیت کنم بر فال حافظ
که در عالم نمی بینم مثالش
کلیکی میکنم شاخه نباتا !
ببینم چیست حافظ در جوالش
وگر شد خسته انگشت کلیکم
بیا شاخه نبات قدری بمالش!
که در ما تنبلی و خودفریبی
رسیده تا به آن حد کمالش
دعا خواندیم و بر خود فوت کردیم
که دشمن بسته باشد دست و بالش!
گراجوئیت دانشگاه جهل است*
هر آن مردم که این باشد روالش
همه ایرانیان شیرند عزیزم
ولی تسلیم تقدیرند عزیزم
----------------------------
*(نيامد «فارغ التحصيل» آنجا
graduate گذاشتم. بیخیالش)
لندن – 30 دسامبر
نظر های شما (0)