فارسی خطر است
گفته بودی که «فارسی شکر است»
ولی البته پر ز دردسر است
شکر فارسی گلوگیر است
این زبان واژه واژه اش خطر است
گر دهان را به نقد بگشائی
بهره نقد تو همه ضرر است
در و دیوار ِ جمله زندان ها
سندی استوار و معتبر است
حکم اخراج و پاکسازی ها
در ادارات، مدرکی دگر است
داغ پوینده ، داغ مختاری
شاهد زنده ای که بر جگر است
آه پوینده گان بسیاری
گمشده در فضای هر گذر است
این سکوتی که هست و میشنوی!
های و هوی هزارها بشر است
بانگ مسعود سعد را بشنو
که به زندان نای محتضر است
فرخی داد میزند در قصر
که حکومت ز عدل بی خبر است
این هم آوای اکبر گنجی است
که به سلول خبط خویش در است
جرمشان جز کلام چیزی نیست
حرفشان هم هماره مختصر است:
« داد و مردمگَری* و آزادی »
که یکی از یکی کشنده تر است!
فارسی شکّر است و شیرین است
حیف آن را هزینه سنگین است
----------------------------
• مردمگری را به جای مردمسالاری و دمکراسی ساختم!
• 14 دی – 4 ژانویه
نظر های شما (0)