تولدت مبارک سيمين!
خوب. گنجي بس!
گنجي بس ميدهيم و برميگرديم سر کار و زندگي خودمان. يکي از افرادي که نقش زياد در برنامه هاي گنجي در لندن داشت و يکي از جواناني که برنامه اعتصاب را تا لحظات آخر پايدار بود اذعان داشتند که ابهاماتي برايشان مانده. از جمله اينکه اکبرخان گنجي گذشته اش را «يک خط در ميان» نقل ميکند و نميدانيم چه شده که تا پاي اعدام رفته و چه شده که آيت الله منتظري به داد او رسيده و نجات يافته و در سفارت در ترکيه شغل گرفته!
گذشته اش هرچه هست حالش اين است که از زندان درنيامده هول هولکي عازم خارج شده تا ايرانياني را که سر بريده بختيار و برومند و صدها ترور و آدمکشي ديگر را در پرونده مبارزاتي شان دارند، ارشاد کند و دمکراسي را برايشان تعريف کند و مبارزه يادشان بدهد!
آينده هم اينکه ظاهراً ما داريم يک روزنامه نگار شجاع و افشاگر را هم از دست ميدهيم.
بختياري عمده گنجي در سفر خارج، حملات حزب کمونيستي کوليگري به اوست که او را محبوب يا محبوبتر ميکند و آدم ها هرقدر هم مخالف گنجي باشند، در مقابل اين جماعت بددهن و بي منطق و تلويزيوندار در لس آنجلس!، طرف گنجي را ميگيرند.
گفتيم که گنجي بس. نه خاني آمده، نه خاني رفته.
برسيم به مبارزه و به يکي از بزرگان مبارزه که تولد هشتادش را جشن ميگيريم، در روزهائي که براي جايزه ادبي نوبل هم معرفي شده.
ای نوبل ناگرفته سرور ما
بی نوبل هم زیادی از سر ما
ای تو در شعر، دختر سعدی
ای تو در مهر، جای مادر ما
غزل محکم مقاومتی
ثبت با اشک و خون به دفتر ما
این توئی با کلام دشمن سوز
آخرین پاسدار سنگر ما
توئی آموزگار آزادی
درس داده به ثلث آخر ما
تو به تهران و فرخی از یزد
با لب دوخته سخنور ما
گفته بودی « نگاه کن به شتر»
تا تأسی کند به او خر ما
غیر سیمین بهبهانی کیست
دست مهرش به گونه تر ما
های سیمین بهبهانی جان!
ای بزرگ ِ بلند اختر ما
از نوبل وز جوائز دیگر
بی نیازی شما به باور ما
گور بابای هرچه داور بد
بهترین داور است داور ما
جایزه ت را گرفته ای ، یعنی
شعرهای تو گشته از بر ما
به شما یحتمل نوبل ندهند
برده آن را حریف دیگر ما
این نوبل هم قواعدی دارد
طبق تحقیق آقا اصغر ما
منطقی نیست هم که ظرف سه سال
دو نوبل روکند به کشور ما
پس چه بهتر که قید آن بزنی
لیک دادند اگر، چه بهتر ما !
سر تقسیم پول آن با من
یا شما پیش میبری یا من!