آش سرد شد. سار از درخت پريد
سارا تفنگ دارد توی کتاب درسی
بابا تو هم از این پس باید از او بترسی
دارا شده رئیس معلولخانهی رشت
زیرا به جبهه رفت و یکپا چلاق برگشت
این خواهر و برادر تغییر نام دادند
جای کلاس موزیک، در مکتب جهادند
سار از درخت دانش وحشت زده پریده
آن آش سرد را خورد آخوند خیر ندیده
بر پول تکیه داد و افسار بر خران زد
از چاه نفت نقبی بر چاه جمکران زد
تا امتی بماند در جهل و در خرافه
دارد ضرر برايش دانائي اضافه
نیروی انتظامی دیروز گشته عازم
داده معلمان را این ثلث درس لازم
بابا دبیر بوده، افتاده مثل مرده
هشتاد ضربه شلاق در زنگ جبر خورده
مادر کمی طلا داشت آن را حساب صد برد
وقتی امام آمد، سارا عروسکش مرد
اما ترا دوباره میسازمت وطن جان
با پختگی پیران، با همت جوانان
میسازمت دوباره چون قلعهای به باغی
صدها کلاس دانش سازم به هر اتاقی
تا در کتاب درسی آید حدیث شیرین
از طنزهای هادی، از شعرهای سیمین
نظر های شما (11)
فريد:
با سلام خدمت استاد
مثل هميشه زيبا و عالي
آذري:
با سلام و تبريك سال جديد وكسب اجازه از محضر استاد
سار از درخت دانش وحشت زده پريده
زين تيره تر به دوران هرگز كسي نديده
آش اجاقمان را آخوند رذل بلعيد
بر مردم گرسنه بيلاخ! گفت و خنديد
بر پول تكيه دادو ................
...............................
تا امتي بماند در جهل و در خرافه
دانا بود مزاحم دانش بود اضافه
نيروي انتظامي..................
..............................
بابا دبير بوده افتاده مثل مرده
بسكه به حكم رهبر مشت و چماق خورده
مادر كمي طلا داشت آنرا فروخت ناچار
وقتي كه گشت بابا كلا"ز كار بيكار
بهاري بمان و بهارانه باش
سوسن مجيدی نژاد:
نمی دانم چرا با خواندن اين شعر اشکم سرازير شد. زنده باشی هادی جان که اشک و لبخند را با هم برمی انگيزی.
rahim:
هادي عريزيز سلام
اصلاحي در يك بيت از شعر بعلاوه سه بيت ديگر تقديم تاكه قبول افتد وچه در نظر آيد
دارا شده رئيس معلول خانه ء رشت
زيرا كه پاي خود را در جبهه دادو برگشت
‹محسن› كرفته مدرك يك دكتراي كشكي
داراست پشت كنكور اي شانس بد بخشكي
عباس گشته مداح در تكيه جلالي
يك چند بوده شاگرد در مكتب ‹هلالي›
وقتي ‹سعيد› باكارد جان از فروهران برد
در پاس داش خدمت يك كاسه واجبي خورد
با سپاس
Mehdi shahroodi-00491747495593:
اقا هادی شما چرا این حرفا رو باور میکنید. مجاهدین هیچوقت نگفتند که هادی از ماست و به وا بسته نبودنتان
به حزب و گروه احترام میگذارند. انها کمک مالی اکثرا از خارجیها جمع میکنند٫ خارجیها هم که شما
را هنوز نمیشناسند. این دوستمان هم پنداری همه را بازی داد و دق دلش را خالی کرد. سلامت باشید.
هادي - به نظرم حق با شما باشد. پنداري من رودست خوردم. قربانت عزيز. ممنون..
رضا:
"یکپا چلاق"؟ چرا هادی جان؟ تو بهتر میتونی بنویسی...
پيام از كردستان:
من مي خواهم از طنزهاي قشنگتون تو وبلاگم با اسم شما بذارم اگه شما اجازه ميديد چون اينجا سايت هاي شما فيلترند مردم از اين طنز هاي شما محروم ميشن
علي:
درود بر شما
دمتان گرم . شعرهاي زيبايي است فقط كمي فلفلش زياد است!!!!!!!
.Kianoushحسن کیانوش:
اصغرآقا جان !
نوروزتان همچنان خجسته باد دلی شاد و سری سبز آرزو می کنم
استاد عزیز
عالی بود تا صدیقه سارا و شمس الدین دارا شود نسلی لازم است
نکند در مورد کتاب درسی@ عمو جزو@ می فرمائید دیگر دارا نمی شود برای بچه های ایران نوشت
این نسل در زمان گداعلی مدرسه می روند که معلمانشان در زندان هستند و دولت مدرسه را تعطیل کرده و سفره سارا خانم در زمین سنگی در زندان گسترده شده است
بجای سمنو کیک زرد وزیر می خواهد برای عید
طنز و نثرت باید از دانشکده ها شروع شود
به امید آنروز بسیار نزدیک به همراه شیرین و سیمن های ایران
poskoloft:
سلام به همه آزادیخواهان
آلی بود .
سامان امیری از آلمان:
سلام هادی جان سال نو مبارک
چند وقتی است که در شهر ما هواداران مجاهدین تبلیغ میکنند که هادی آمده با ما و با استفاده از اسم شما و امضای شما پول جمع میکنند من گفتم هادی مال کسی نیست و مال همه هم هست گفتند نه این هم امضای او برای خروج مچاهدین از لیست تروریستی من که قبول نکردم البته به خودتان هم میگویم شما مال همه هستید حتی مال خودتان هم نیستید
هادی جان شاد باش و شاد بمان
هادي - بيخود گفتهاند عزيز. امضاي من جنبهي انساني دارد نه سياسي و سازماني. اينها يک کاري ميکنند که آدم توبهکار شود..
با سلام خدمت استاد
(May 9, 2007 4:10 PM)مثل هميشه زيبا و عالي