بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

دوشنبه 14 خرداد 1386

ماهي کوچک و کاپيتان ویل راجرز

اين سروده محصول اين سفر است به ياد انسان‌هائي که در هواپيماي ايراني به تير غيب ارباب بي‌مروت دنيا گرفتار شدند.
يک مثنوي هم چند سال پيش داشتم در همين مورد و با همين وزن که احتمالاً قبلاً ديده‌ايد و در پي ميآيد.

نمیدانم در جائی خواندم یا از کسی شنیدم یا در خواب دیدم که آدمیرال "ویل راجرز" فرمانده ناو وینسنس، تنها تفریحش در دوران بازنشستگی، رفتن به ماهیگیری است.
ناو وینسنس همان است که روی خلیج فارس یک هواپیمای مسافربری ایران را به موشک بست. (سال 1988)
اینکه گمان میزنم که شاید در خواب دیده باشم، برای این است که به این ماجرا زیاد فکر میکنم و پس از سال‌ها، این، هنوز یکی از کابوس‌های من است. بخصوص در این ایام که زیاد پرواز میکنم.
-------------
ماهي کوچک و کاپيتان ویل راجرز
--------------------

آدميرال جنگ وقتي پير شد
هفته‌اي يکروز ماهيگير شد

کرم زنده بر سر قلاب زد
سيم را شلاقکش بر آب زد

تکيه زد بر صندلي تا وقت شام
تا که ماهي‌ها بيندازد به دام

روزي از يکشنبه‌هاي روزگار
بعد ِ ساعت‌ها سکوت و انتظار

ناگهان از حوزۀ تحت‌ نظر
ماهي خردي برون آورد سر

گفت: به به به جناب آدميرال
کهنه دريادار با فرّ و جلال

ياد ميآرم قشون و لشکرت
کشتي و ناوهواپيمابرت

زيردريائي زير آب تو
اژدرافکن‌هاي خوش پرتاب تو

موشک‌ات بود و هلي‌کوپتر بسي
از تو دريادارتر کمتر کسي

چشم‌ ما بر ناو وینسنس تو بود
حیرتی از جوری جنس تو بود

ميگرفتي در نظر همچون عقاب
پشّه‌اي گر پر زدي بر روي آب

ناو جاسنگين تو يادش به‌خير
ورزش و تمرين تو يادش به‌خير

ياد دارم روي عرشه آمدي
با دوتا موشک هواپيما زدي

از هوس يا از سياست، هرچه بود
محو شد ارباس ايراني چه زود

امري از وايتهاوس صادر شد به ناو؟
کس ندارد حق که باشد کنجکاو

«فاير»ي گفتي مفيد و مختصر
سوختند از فايرت سيصد نفر

مرد و زن مانند گل پرپر شدند
در خليج فارس خاکستر شدند

دود کردي آنهمه ايرانيان
افتخاري کسب کردي اين ميان

آمدت ترفيع، با خوبي، خوشي
بابت اين قتل‌عام، آدمکشي

شد مدالت بيشتر زين جرم تو
گشت افزون وزن يونيفرم تو

وايتهاوس‌ات نامۀ تقدير داد
حفظ ظاهر را دوماهي دير داد

اي تو در کار جنايت نابغه
طبق آن پرونده و آن سابقه

حاليا در حيرتم از کار تو
صيد ماهي، هفته‌اي يکبار تو

آنهمه فرماندهي بر هرچه موج
حکمراني توي دريا، قعر و اوج

نبض اقيانوس‌ها را داشتن
در ميان آب‌ها مين کاشتن

سندبادي کردنت در هرچه بحر
چشم و دل سيرت نکرد از رود و نهر؟

همچنان از آب‌ها داري طلب؟
نيست «ناو ِ آز» را دنده عقب؟

***
رو به ماهي کرد آن عاليجناب
رفت تا لب را گشايد بر جواب

ماهيک گفتا بکن ما را معاف!
غيب شد در آب بعد از يک «فاکاف»!
-----------------
29 مي 2007
--------------------------------

اين مال چند سال پيش است:
ناوگان آمريکائي و ماهيگير ايراني
روز يكشنبه 12 تير 1367، مطابق با 3 ژوئيه 1988، ارباس ايراني، فرودگاه بندرعباس را به مقصد دوبي ترك كرد. در ساعت 10:24 به وقت محلي، هواپيماي مسافربري مورد اصابت 2 موشك زمين به هواي ناو وينسنس امريكا قرار گرفت و در نزديكي تنگه هرمز بين شارجه و بندرعباس منفجر شد. آمريکائي‌ها اول گفتند سؤتفاهم شده! و فرمانده ناوگان آمريکائي، ارباس ايراني را با هواپيماي جنگي اشتباه گرفته!(اگر ميخواست صبر کند تا عينکش را پيدا کند، دير ميشد).
خاکستر سيصد نفري که در ارباس بودند بر امواج خليج‌فارس فرود آمد. بعد هم که به فرمانده ناو، رتبه و درجه و پاداش دادند معلوم شد اشتباهي در کار نبوده و زيبا عمل کرده بوده!
نميدانم چه مدت از اين ماجرا گذشته بود که خبرگزاري‌ها با آب و تاب اعلام کردند که ناوگان پنجم آمريکا در خليج فارس يک ماهيگير ايراني را که دو روز در ميان امواج دريا راه خود را گم کرده بوده در قايقش بيهوش پيدا ميکند و نجاتش ميدهد!
بالأخره معلوم شد که حضور ناوگان آمريکائي در خليج‌فارس چندان بي‌دليل هم نيست! براي اين است که اگر ماهيگيري راهش را گم کرده باشد نجاتش بدهند. حالا اگر ارباس سيصدنفري را هم، شناخته و دانسته ميزند، مفت چنگش!
تجسم لحظه‌اي که ماهيگير نيمه‌جان در ناو آمريکائي به هوش ميآيد، مرا که آن روزها غرق مطالعه مثنوي مولوي بودم، به نوشتن اين سروده ياري کرد:

نيروي دريائي کاخ سفيد
در خليج فارس آن قايق بديد

ناوگان پنجم آمد سوي آن
ديد ماهيگير مانده نيمه‌جان

پس کمر بستند و کردندش کمک
تا به هوش آمد به کشتي آن وُلک

گفت ماهيگير در آن ناوگان
« قايق است اين؟ يا بلم؟ يا پادگان؟!

تنکيو از بابت هلپ و نجات
شسته بودم دست از لايف و حيات

من در آن اسمال قايق اين دو روز
دور خود گشتم ز دنيا بي‌نيوز

آمدم اينجا به قصد صيد فيش
از براي چيلدرن اند وايف خويش

گر نبودي ناوگان پنجمي
همچنان آي واز يک سردرگمي

ليک دارم وان کوئسشن، يک سوال
از شما، سرجوخه‌تان تا آدميرال

من براي صيد ميکردم عبور
واتز يور ريزن براي اين حضور؟

بين‌تان يکدانه ماهيگير نيست
تورتان جز تانک و توپ و تير نيست!

من پي ماهي فتادم در بلا
وات دو يو دو داخل درياي ما؟!»

گفت کاپيتان: « اگر خواهي جواب
پس شما بايد ريترن‌بک توي آب!

حق تو اين بود تا پاس‌ات کنيم
يا همانجا عين ارباس‌ات کنيم!»

گفت ماهيگير: « بد شد حال تو؟
پس خليج فارس اصلاً مال تو!

در مصاف ناو آتشباره‌اي
غير تسليم و رضا کو چاره‌اي؟!

لیک با اینحال ای عالیجناب
خوشترم من گر که برگردم به آب

در خلیج فارس گر جانم رود
به که از بهر شما پاتوق شود

من بگوزم بر شما و ناوتان
گور باباي رئيس گاوتان!
---------------------------

نظر های شما (7)     
mehdi:

دوستان گرامی
با ريدن و گوزيدن بر دهان و فرق کدام سياستمداری ميشود درد را درمان کرد.

مهدی

(July 6, 2007 6:22 PM)
ali:

با سلام.
جناب آقاي خرسندي دمت گرم ولبت شكر بار.ولي اجازه دهيد من يك بيت از شعر شما را دست كاري كنم.با اجازه :
من برينم تا ابد بر فرقتان.......ا ين خليج فارس باشد گورتان.

(July 2, 2007 4:16 PM)
farid:

با سلام خدمت استاد
مثل هميشه عالي
واقعا بر وزن مثنوي شعر گفتن عالي بود.

(June 19, 2007 12:35 PM)
habib:

in nazar marboot be omid khane,
akhe omid joon, aab ham mage moghadas mishe!!! baba kei mishe in kalameye kasife taghados az farhange maa kharej beshe. zaat ziad

(June 14, 2007 10:56 AM)
مینا مرادی:

با سلام خدمت اقای هادی خرسندی عزیز ...پس شما هادی جان با این شعار بعد از انقلاب ایران که میگوید: امریکا امریکا خون جوانان ما میجکد از چنگ تو موافق هستید ...البته در مورد ایران بایدگفت اروپائیها نیز کم از امریکائیان ندارند ودر جنگ نا برابر عراق وایران از هیچ کوششی فروگذار نکردند وانواع بمبهای شیمیائی وغیرشمیائی به سر ایرانیان ریختند ...وما ماندیم یک حکومتی که دست این هر دو را از پشت بسته وبه شکلهای گوناگون مشغول ازار واذیت واحیانا کشتن وچپاول است ...شما فکر میکنید چه باید کرد ..؟؟؟ملتی تنها مورد هجوم از هر طرف با ارمانهای والا وارزوهای بزرگ...

(June 9, 2007 6:38 PM)
آق متی:

نیستی بابا هادی
نمی دونی چه حالی از آدم اخذ میشه وقتی با هزار بدبختی از فیلتر رد میشی و به سرای هادی میرسی و میبینی خواجه در سرا نیست.
لطفا زود به زود آپ دیت کن.
مخلص شما
آق متی

(June 7, 2007 3:02 PM)
اميد:

جدا احساس وطن پرستي شما مثال زدني است
اگر چه من با بعضي از نظرات شما موافق نيست
اما اين واقعا قابل تقديره كه برعكس اغلب اپوزيسيون كه مرادشون آمريكااست و هر عمل اين كشور رو تاييد و تكريم ميكنند شما اين كار رو نميكنيد و كاملا با منطق و وطن پرستي قضاوت ميكنيد
متاسفانه خيلي از مخالفين جمهوري اسلامي رو ديدن كه صرفا به خاطر مخالفت از اين عمل شرم آور آمريكا حمايت ميكنن يا موافق حضور نظامي اونها حتي در آبهاي مقدس خليج فارس هستند
بي نهايت سپاس گذارم از مطالب خواندنيتون

(June 7, 2007 4:23 AM)
 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی