بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

شنبه 6 مرداد 1386

نگاهي به خبرها از اين يکشنبه تا اون يکشنبه

در اخبار بود که با سهمیه‌ی‌بندی بنزین، خر هم در ایران گران شد.
گفته میشود که نرخ خرها بر اساس درجه‌‌بندی تعیین شده.

استاندارد نرخگذاری خرها

شنیدم در وطن خر هم گران شد
به قیمت جزو از ما بهتران شد

به خرها رتبه دادند و مدارج
لیاقت‌های آنها امتحان شد

خری که ناشی است و تازه کار است
بهایش مثل طلاب جوان شد

خری که عرعرش دائم بلند است
برابر با آخوند روضه‌خوان شد

خری که فربه است و چاق و چله
به قیمت آیت‌الله خران شد

خری که بيش از اندازه خر است او
بلانسبت به نرخ رهبر است او
×××
ناگفته نماند که بالا رفتن بهای خر روی قیمت یکی از اقلام مهم داروئی هم در جمهوری اسلامی اثر میگذارد که پشکل ماچلاق (عنبرنصارا) باشد. احتمال جیره‌بندی آن میرود و چه بسا دولت اسلامي پاسداران و بسيجی‌ها و طلابش را بفرستد که بر تولیدش نظارت داشته باشند.
-------------------------
به خانم هوشمند و زیبائی که گفت به خاتمی رأی داده بودم
شیخی که فریب در کلامش باشد
همدستی قاتلان مرامش باشد
هرآنچه که میخورد، حلالش اما
رأیی که تو داده‌ای، حرامش باشد
-------------------------
پاپ خواستار پایان گرفتن همه جنگها شد.
پاپ بندیکت شانزدهم خواستار پایان گرفتن همه جنگها در جهان شد و گفت جنگ قتل عام بیحاصلی‌است که جهنم را به بهشت روی زمین باز میگرداند.
پاپ‌ها هنوز معتقدند «قتل‌عام» بر دو نوع است: باحاصل و بی‌حاصل.
-------------------------
گفتگو با بازیگر نيمه ايرانی سریال دکتر هو
«فريما اجيمن، بازيگر نقش مارتا جونز در سريال علمی - تخلیلی بريتانيایی دکتر هو از مادری ايرانی و پدری غنايی در لندن به دنيا آمده .فريما با آنکه فارسی نمیداند نام غذاهای ايرانی را بخوبی تلفظ میکند.» بي‌بي‌سي
فارسی شکر است اما غذای ایرانی جان‌پرور است.
خبر را اينطوري هم ميشد داد: فریما به جای اینکه گلستان سعدی بخواند قورمه سبزی میخورد.
-------------------------
فساد تئوريزه
«فرمانده نيروی انتظامی اعلام کرد: در ادامه‌ی پيگيری‌های خود در ايجاد امنيت، اقدامات آنها كه فساد را تئوريزه می‌کنند و به نام مقتضيات زمان، اشاعه‌ی فساد می‌دهند را تحت نظر داریم و با آنها برخورد می‌كنیم».
تئوریزه کردن فساد همان «کلاه شرعی» است. چپاول و غارت را میگویند مصادره، فحشا را میگویند صیغه، ام‌الفساد هم که میشود ولایت فقیه.
-------------------------
کلمات قصار در پارلمان اسلامي
در آستانه‌ی سالروز مشروطیت و حکومت پارلمانی در ایران، تیتر یکی از روزنامه‌های جمهوری اسلامی را از سایت زمانه برایتان نقل میکنم:
نماینده تهران: رییس مجلس حق قطع میکروفن نماینده را ندارد.
-------------------------

وصیت‌نامه‌ی اصغرآقا (قديمي)

چونکه من مردم به ایرانم برید
نزد یاران و عزیزانم برید

یک طوافی دور آن خاکم دهید
هر شبی یکجا به مهمانم برید

شهر شهر و ده به ده هرجا که شد
در وطن استان به استانم برید

بعد در آب خزر پاکم کنید
در دل خاک وطن خاکم کنید
-------------------------
ایران معامله محرمانه اسلحه با سوریه را تکذیب می کند.

« وزارت امور خارجه ایران روز یکشنبه گزارشهای اخیر مبنی بر معامله محرمانه اسلحه با سوریه را که گفته میشود بر پایه توافقی مشروط بر آنکه سوریه با اسرائیل گفت و گوهای صلح انجام ندهد، بسته شده است را رد کرد و آنرا یک بازی رسانه‌ای خواند. »

خبرنویس میخواهد بگوید: «خبر بسته شدن یک معامله‌ی محرمانه بین جمهوری اسلامی و سوریه را سخنگوی وزارت خارجه‌ی ایران تکذیب کرده. گفته شده بوده این قرارداد با این شرط بسته شده که سوریه با اسرائیل گفتگوی صلح انجام ندهد، اما سخنگوی وزارت خارجه این گزارش‌ها را بازی رسانه‌ای خوانده.»

دنباله‌ی خبر چنین آمده:
«محمد علی حسینی از تائید این معامله (یعنی خبر) خود داری ورزید.» (یعنی هرچه اصرار کردند تأئید کند، ایشان اراده بخرج داد و تأئید نکرد!)

حالا خبرنویس راديوي برونمرزی را بگذارید، استدلال سخنگوی وزارت خارجه‌ی رژیم اسلامی را محک بزنید: «وی گفت اگر چنین معامله‌ای محرمانه بود چگونه رسانه ها از آن اطلاع یافتند.»
قاضی – شما متهم هستید که مخفیانه وارد منزل مقتول شده‌اید و او را به قتل رسانده‌اید.
متهم – آقای قاضی، اگر مخفیانه وارد شدم، پس پلیس از کجا فهمید؟
خبرنگار ما میافزاید- متهم افزود: اگر طرف، مقتول بوده، چه لزومی داشته دوباره او را به قتل برسانم؟
قاضی گفت من شما را در وزارت خارجه‌ی جمهوری اسلامی ندیده‌ام؟
-------------------------

«هيئت مركزي ورزشكاران متوسلين به حضرت ابوالفضل(ع) تشكيل شد.»-
حضرت (ع) از وقتی سر هالتر رضازاده را گرفت، توجه باقی ورزشکاران را هم جلب کرد. پرسش این است که در روزگاری که هنوز پرانتز اختراع نشده بوده، این – ع – علیه‌السلام را کجا میگذاشتند؟
-------------------------
«خودزني شرور پاکوتاه هنگام دستگيري»

يکشنبه 17 تير ماه 1386. 23:32 :«شرور معروف به پاکوتاه که مردم را تهديد به قتل مي کرد، در اقدام ضربتي از سوي ماموران انتظامي تهران بزرگ دستگير شد. به گزارش «جام جم»، روز گذشته ماموران انتظامي با دريافت گزارشي مبني بر حضور دوباره يک شرور تحت تعقيب به نام عليرضا (معروف به پاکوتاه) در بوستان خليج فارس در بزرگراه آزادگان ، اين متهم را به محاصره خود درآوردند و در اقدام ضربتي او را دستگير کردند. هنگام دستگيري متهم ، وي براي رعب و وحشت خودزني کرد که اين ترفند نيز بي فايده بود و ماموران با قاطعيت او را دستگير کردند .....» - خبر ادامه دارد.

نظر به اهمیت موضوع خبرنگار اصغرآقا با یکی از مأموران انتظامی تهران بزرگ که در این عملیات محاصره و ضربتی شرکت داشته، مصاحبه کرده است:
خبرنگار ما – چگونه شرور پاکوتاه را دستگیر کردید؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – همانطور که خبرگزاری جام جم به تفصیل گزارش داده، ابتدا او را محاصره کردیم ...
خبرنگار ما – بعد؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – بعد در اقدام ضربتی دستگیرش کردیم.
خبرنگار ما – متهم هنگام دستگیری برای رعب و وحشت اقدامی نکرد؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – سؤال خوبی بود. متهم برای رعب و وحشت خودزنی کرد.
خبرنگار ما – این ترفند فایده‌ای داشت؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – خیر. این ترفند نیز بی‌فایده بود.
خبرنگار ما – چرا «نیز»؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – نیز دیگه. منظورتون چیه؟
خبرنگار ما – منظورم این است که ترفند دیگری هم زده بود؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – خیر. به او فرصت ندادیم. همانطور که در خبر آمده ما با قاطعیت او را دستگیر کردیم.
خبرنگار ما – اگر خودزنی نمیکرد ....
مأمور انتظامی تهران بزرگ – معمولی دستگیرش میکردیم.
خبرنگار ما- بدون قاطعیت؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – بله. معمولاً اگر کسی خودزنی نکند بدون قاطعیت دستگیرش میکنیم.
خبرنگار ما – نیروی انتظامی تهران بزرگ پیش از این هم کسی را دستگیر کرده بود یا اولین بارش بود؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – نه‌خیر. ما خیلی دستگیر میکنیم. همان روز یک شرور دیگر را هم دستگیر کردیم.
خبرنگار ما – چه کرده بود؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – تصمیم گرفته بود سیاست‌های آمریکا و صهیونیزم را در ایران پیاده کند و انقلاب ملوس راه بیندازد.
خبرنگار ما – از کجا متوجه شدید؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – یک داستان کوتاه در باره‌ی گربه‌اش نوشته بود و قصد فرار داشت.
خبرنگار ما – از کجا میخواست فرار کند؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – از صفحه‌ی 119 به 120، که گرفتیمش.
خبرنگار ما – هنگام دستگیری خودزنی نکرد؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – نه. خودمان زدیمش. ما خودزنی‌اش کردیم.
خبرنگار ما – خبر این را هم مطبوعات نوشتند؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – نه‌خیر. خبر پاکوتاه را که مفصل نوشته بودند، این دیگه جا نشد.
خبرنگار ما – پیامی ندارید؟
مأمور انتظامی تهران بزرگ – ما از مطبوعات و خبرگزاری‌های جمهوری اسلامی کمال تشکر را داریم که حقایق را به طور کامل و مشروح مینویسند. مردم باید از همه چیز اطلاع داشته باشند و جزئیات را هم بدانند. البته اگر در رسانه‌ها مشروح کامل خبرها را ادیت نکنند و کاملتر بگذارند بهتر است.

دنباله‌ی خبر:(نه خير. هنوز تمام نشده) - «سرهنگ احمدي ، رئيس مرکز اطلاع رساني نيروي انتظامي تهران بزرگ در ارتباط با اين متهم به خبرنگار ما گفت: شرور معروف به پاکوتاه ، در تحقيقات مقدماتي اعتراف کرد دقايقي پيش از دستگيري ، يک شهروند را مجروح کرده بود که قمه خوني ، اظهارات متهم را تاييد مي کرد. احمدي افزود: از متهم علاوه بر قمه ، مقاديري کراک و ابزار و ادوات مربوط به استفاده از اين ماده افيوني کشف و ضبط شد. رئيس مرکز اطلاع رساني تهران بزرگ افزود: تحقيقات اوليه پليس حاکي است که اين فرد شرور پيش از اين با ايجاد مزاحمت براي نواميس مردم ، آنها را تهديد مي کرد که در صورتي که عليه وي شکايت کنند، آنها را به قتل مي رساند.»

يک مصاحبه‌ي ديگر
خبرنگارما – جناب سرهنگ! ما با یکی از مأموران انتظامی تهران بزرگ درباره‌ی این خبر مصاحبه کردیم. حالا لطفاً شما هم بفرمائید که این شرور را چگونه شناسائی کردید؟
سرهنگ احمدي ، رئيس مرکز اطلاع رساني نيروي انتظامي تهران بزرگ – از پاهاش.
خبرنگار ما – ممکنه بیشتر توضیح بدهید؟
سرهنگ احمدي ، رئيس مرکز اطلاع رساني نيروي انتظامي تهران بزرگ - من اینها را مفصل گفته بودم، اما متأسفانه مطبوعات و خبرگزاری‌ها خبرها را خلاصه میکنند. مدتی بود ما تمام شهروندان پاکوتاه را در منطقه زیر نظر گرفته بودیم.
خبرنگار ما – چطور؟
سرهنگ احمدي ، رئيس مرکز اطلاع رساني نيروي انتظامي تهران بزرگ - یعنی هرکس پاهایش کوتاهتر از اندازه‌ای بود که دایره‌ی اینفورماتیک نیروهای انتظامی تهران بزرگ تعیین کرده است، تحت تعقیب ما بود و بازداشت میشد. تا اینکه بالأخره توانستیم شرور پاکوتاه را از بین آنها شناسائی کنیم.
خبرنگار ما - متهم در تحقيقات مقدماتي اعترافي هم کرد؟
سرهنگ احمدي - بله. گفت همين پيش پاي شما دقايقي قبل از دستگيري يکي از هموطنان را مجروح کرده‌ام.
خبرنگار ما - هموطنان يا شهروندان؟
سرهنگ احمدي - ببخشيد، شهروندان.
خبرنگار ما - شما باور کرديد؟
سرهنگ احمدي - از آنجا که يک قمه‌ي خوني همراه متهم بود، بله باور کرديم.
خبرنگار ما - از کجا ميدانيد؟ شايد گوسفندي را سر بريده بوده و داشته به شما بلوف ميزده.
سرهنگ احمدي - فرقي نميکند، چه شهروندان چه گوسفندان، بالأخره قمه‌هه خوني بود.
خبرنگار ما- بعد از دستگيري شرور پاکوتاه، با بقیه‌ی شهروندان پاکوتاه که دستگير شده بودند چه کردید؟
سرهنگ احمدی – همه‌شان را با قید کفیل آزاد کردیم!
خبرنگار ما – گویا قبل از او یک نویسنده را هم دستگیر کردید؟
سرهنگ احمدي ، رئيس مرکز اطلاع رساني نيروي انتظامي تهران بزرگ - کی به شما گفت؟ چنین چیزی نیست.
خبرنگار ما – یک نفر که راجع به گربه‌اش داستان نوشته بوده.
سرهنگ احمدی – آهان. یادم نبود. بعله. چون در داستانش نسبت به گربه خشونت کرده بوده توسط نیروهای ویژه‌ی انجمن حمایت حیوانات دستگیر شده. ربطی به نیروهای انتظامی ندارد. کی به شما گفت؟
خبرنگارما – پیامی ندارید؟
سرهنگ احمدي ، رئيس مرکز اطلاع رساني نيروي انتظامي تهران بزرگ - من به عنوان رئيس مرکز اطلاع رساني نيروي انتظامي تهران بزرگ پیامی ندارم. متشکرم.
-----------------------------
محاکمه‌ي يک فعال دانشجوئي

« ..... در آشپزخانه كه هيچ، در حمام و دستشويي هم به دنبال مدرك مي گردند و در نهايت تمامي دست نوشته ها و تعداي از كتاب ها و وسايل شخصي او را با خود مي برند. آنها حتي گوني برنج و پلاستيك هاي عدس و شكر را هم زيرورو مي كنند.»
گزارش مریم شبانی از بررسی مأموران امنیتی در منزل عبدالله مؤمنی، فعال دانشجوئی که دستگیر شده. (روزآنلاین)

قاضی – شما متهم هستی به برنج.
متهم – بله؟
قاضی – شما متهم هستی به ده کیلو تیلدا باسماتی.
متهم – چند کیلو؟
قاضی – ده کیلو. ده کیلو برنج.
متهم – چه برنجی؟
قاضی – برنج تیلدا. تیلدا باسماتی.
متهم – تیلدا باسماتی؟
قاضی – بله. متهم چرا تفهیم اتهام نمیشود؟
متهم – دارم میشوم.
قاضی – از خودت دفاع کن.
متهم – دفاعی ندارم. اعدامم کنید.
قاضی – الکی که نمیشود. باید دفاع کنی.
متهم – اگر دفاع نکنم چکار میکنید؟
قاضی – باید دفاع کنی. مأموران امنیتی یک بسته ده کیلوئی برنج در منزل شما پیدا کرده‌اند.
متهم – تیلدا باسماتی؟
قاضی – بعله. آخرین بار که با سفارت پاکستان تماس گرفتی چه تاریخی بوده؟
متهم – تیلدا باسماتی مال هندوستان است.
قاضی – آخرین بار که با سفارت هند تماس گرفتی کی بوده؟
متهم – برای برنج؟
قاضی – گرفتی ما را؟
متهم – خیر.
قاضی - «از این طرف پاره کنید»، یعنی چی؟
متهم – از کدام طرف؟
قاضی - خودت را به آن راه نزن. چرا باید از آن طرف پاره کرد؟
متهم - منظورتان را نمیفهمم.
قاضی – روی کیسه‌ی برنج نوشته شده. منظور از کدام طرف است؟
متهم – از بالای کیسه.
قاضی – رمز است؟
متهم – نه به قرآن.
قاضی – به کمرت بزند.
متهم – چشم.
قاضی – مأموران ما در منزل شما پلوپز پیدا نکردند.
متهم – همه جا را خوب گشته‌اند؟
قاضی – اگر پلوپز ندارید پس برنج را برای چی میخواهید؟
متهم – تیلدا را؟
قاضی – بله.
متهم – همان که باید از آن طرف باز کنیم؟
قاضی – بله. متهم اینقدر وقت دادگاه را تلف نکند. میخواستی انقلاب پلوئی راه بیندازی؟
متهم – چه‌جوری؟
قاضی – میخواستی دَمُکنی بگذاری روی جامعه؟
متهم – منظورتان را متوجه نمیشوم.
قاضی – پس انقلاب کوبائی میخواستی راه بیندازی. بسته‌ی شکر هم در خانه داشتی.
متهم – نه به قرآن.
قاضی – پس اعتراف کن که چه انقلابی میخواستی راه بیندازی؟
متهم – انقلاب عدسی.
قاضی – آهان! پيدا کردم. پس آن بسته عدس که در خانه‌تان بود.....؟
متهم – خودشه. خودشه!
قاضی – قبول نیست. این متهم ما را دست انداخته!
جلسه‌ی دادگاه برای شکنجه‌ي متهم سه روز تعطیل.
-------------------------

اين هم چند حکايت منتشر نشده از عبيد زاکاني
آخوندی بر منبر روضه میخواند. آخوند دیگری میگریست. گفتند تو چرا گریه میکنی؟ گفت چند گریه به او بدهکارم.
×××
آخوندی روضه میخواند. آخوند دیگر سخت میگریست. پرسیدند چه چیز در او تو را بی‌تاب کرده؟ ابتکارش در ذکر مصیبت؟ گفت اقتدارش در هیئت دولت.
×××
آخوندی روضه میخواند. آخوندی آشنای او آمده بود پای منبرش زار میزد. روضه‌خوان ذکر مصیبت نگهداشت، از بالای منبر او را گفت " د. برو پدرسگ!".
×××
آخوندی از منبر بالا میرفت. در نیمه‌ی راه صدائی از او خارج شد. چون به بالا رسید نشست و جا به جا شد و چشم بر جمعیت انداخت و پرسید: "کی بود گوزید؟".
×××
یکی آخوندی برای ختم پدر میخواست. آخوند گفت از آنجا که من روی منبر خود را کتک میزنم ، دوبرابر نرخ معمول میگیرم. پدر مرده گفت پدرم مرا به صرفه‌جوئی وصیت کرده. اجرت معمول بگیر در پایان من میآیم کتکت میزنم.
×××
آخوندی در مجلس حلوای چرب و شیرین میخورد و ملچ ملوچ میکرد. گفتند این چه صوت است؟ گفت حَلــَوات میفرستم.

نظر های شما (5)     
02100000000:

اصغر اقا خيلي كارت درستهو زنده باشي

(September 9, 2007 1:47 PM)
Armi:

aghaye khorsandi baratoon ye akse ahmadinejad ( ba email)dar ye model e jadid miferestam bebinid che joori mishe bahash sooje dorost kard , ba tashakor Armi

(August 10, 2007 9:34 PM)
اکبر آقا بقال سر کوچه:

اصغر آقا یه نگاهی به این داستان بکن ببین میتونی از توش چیزی سر در بیاوری این رو من از یکی از سایتهای ازدواج موقت در ایران یافته ام :


"
سلام

من مریم ۲۹ ساله از تهران ۶ ماه پیش از شوهرم طلاق گرفتم و یه دختر ۶ ساله ی ناز دارم قصد ازدواج دایم ندارم.

آقایانی که تمایل به ازدواج موقت با من دارن به من ایمیل بزنن

در ایمیلتون حتما این مواردی که می گم باشه:۱- یک عکس ۲- معرفی کامل

به کسانی که عکس نداشته باشند پاسخی داده نمی شه

در ایمیلتون مبلغ مهریه ای که می تونید بپردازید را بگویید کسانی که پیش نهاد بالاتری داده باشند در اولویت هستند:

maryam_khoshgele81@yahoo.com "

(July 31, 2007 11:27 AM)
رامین مولائی:

براي شما مي نويسم و حتي براي بچه هائي که متولد نشدند...
هادي خرسندي،
شاعري که روزگاري گفته بود چاره درد ايران، کمي آزادي است.
همو در همان شعر مي گويد:
بچه ها، اين کار فرداي شماست." !

http://ramin-molai.blogspot.com/

بچه ها جون، اينم جزو کارای فرداي شماست!

(July 29, 2007 8:57 PM)
رامین مولائی:

بچه ها جون، اينم جزو کارای فرداي شماست!
http://ramin-molai.blogspot.com/2007/07/blog-post_5146.html

(July 29, 2007 1:06 PM)
 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی