بچه ها این گربه هه ایران ماست.!
پراکسی جديد
فيلتر شکن
برای دوستان در ايران
اصغرآقا، نوشته هاي هادي خرسندي

دوشنبه 24 تير 1387

نطفه ي من همين که شد بسته - شدم از دست زندگي خسته!

اتو بیوگرافی ِ قبل از میلاد -
یا خود شرح حالی ِ اسپرم و نطفه و جنین!

اين سروده شايد ناتمام باشد! چند سال پيش تقديمش کردم به دکتر ناصر پاکدامن که در نشريه «چشم‌انداز» چاپ شد. حالا گردگيريش کردم ميگذارم اينجا تا ببينيم.

در زندگی زخم‌هائی هست ....

من زمانیکه نطفه‌ام می‌بست
کشف کردم که زندگی هم هست

نطفه‌ی من همین که شد بسته
شدم از دست زندگی خسته

فکر کردم که انتحار کنم
از همین مرحله فرار کنم


زندگی! صبر کن دارم ميام

مادرم اولش که حامله شد
هیکل من شبیه یک ژله شد

ژله‌ی من که یک کمی شد سفت
دلم از بازی زمانه گرفت

پاک سررفته بود حوصله‌ام
حرص خوردم که من چرا ژله‌ام

خوب من اهل شور و شر بودم
ژله بودم ولی بشر بودم

از زمانی که بوده‌ام اسپرم
داشتم از شما چه پنهان کرم

بین اسپرم‌های ارسالی
شهره بودم به ذوق و باحالی

واقعا مایه حسد بودم
چند فن جودو بلد بودم

شده بودم به صورت فطری
قهرمان شنای صد متری

کاروانی ز تخمه پر میرفت
خیل اسپرم چون شتر می‌رفت

من روانه شدم به قبراقی
فاصله میگرفتم از باقی

هدفم زندگی ِ آتی بود
راه پیمائیم حیاتی بود

گفتم انسان پر امیدم من
گرچه اسپرماتوزوئیدم من

مثل قرقی در آب میرفتم
یک نفس با شتاب می‌رفتم

رفتم از تخمراهه‌های حیات
سوی سلول‌های ثبت و ثبات

رفتم و با تمام جان رفتم
مثل مائو شناکنان رفتم

نیم میلیارد از صغیر و کبیر
همه رفتیم جانب تقدیر

هرکسی در تلاش آینده
که به تخمک شود پناهنده

آخرش من یکی قبول شدم
وارد تخمک اوول شدم

مابقی جمله پشت در ماندند
دست از پا درازتر ماندند


از بد حادثه اینجا ....

من در آنجا خودی نشان دادم
به ادب یک دمی تکان دادم

که پناهندگی به من بدهند
مدرک زندگی به من بدهند

گفتم از راه دور آمده‌ام
عاصی از ظلم و زور آمده‌ام

آمدم تا به من پناه دهید
نه که حشمت دهید و جاه دهید

پس خودم را خلاصه جا کردم
فیل انگار که هوا کردم

با همان یاخته شدم ترکیب
نطفه‌ام بسته شد به این ترتیب

نطفه‌ی من همین که شد بسته
شدم از دست زندگی خسته


نطفه خواب می‌بیند!

اولین دفعه‌ای که خوابیدم
خواب خیلی مزخرفی دیدم

نطفه گویا ز خواب بی‌خبرست
بیخبر از شب است و از سحر است

به خیالش که هست بیداری
یکی از کارهای اجباری

من ولی روی خستگی زیاد
دیپرشن یا بگو فلان گشاد

خواب را کشف کردم اول کار
کاش دیگر نمیشدم بیدار

خواب دیدم بزرگتر شده‌ام
صاحب دست و پا و سر شده‌ام

خواب دیدم جنین کامله‌ام
صاحب چشم و گوش و مامله‌ام

خواب دیدم که مادرم غمگین
رفته پیش پزشک سقط جنین


میخواهم زنده بمانم!

کردم از وحشتم فغان و هوار
اولین خواب و اینهمه آزار

عینهو فیلم‌های وحشتناک
باز رحمت به آلفرد هیچکاک

ای هوار، آی داد، آی بیداد
ظلم و دیکتاتوری و استبداد

آی ای مردمان کوی و محل
ای دبیر کل سازمان ملل

بشتابید که مرا کشتند
قاتل و قاتلان همین پشتند

نقشه‌ی قتل من کشیده شده
دکتری با ملاقه دیده شده

تف به این زندگانی فانی
که شدم گوسفند قربانی

نطفه‌ی من هنوز نیم بند است
تیلیفون وکیل من چند است؟


نگاهی به تاریخ ایران!

همچنانی که فحش میدادم
یاد شاپور دوم افتادم

آنکه از توی خیک مادر خویش
صاف، شد پادشاه کشور خویش

پس چه شد آن جنین نوازی‌ها
با جنین، پادشاه سازی‌ها؟

یا دروغست و بی‌اساس این نیز
یا بود بین نطفه‌ها تبعیض

نطفه‌ای با حمایت کافی
شود آینده‌اش ذوالاکتافی

نطفه‌ای بی‌پناه چون بنده
کلکش زود میشود کنده


تظاهرات ارتجاعی جنین

بعد گرم تظاهرات شدم
حامی هستی و حیات شدم

های! سقط جنین نباید کرد
عملی ضد دین نباید کرد

های! کورتاژ ضربه بر دین است
حرف پیغمبران ما این است

قتل نفس است این عمل خیلی
کس نباید کند به آن میلی


جنین روشنفکر میشود!

این سخن‌های ارتجاعی و لوس
آمد از بعد آن شوک مخصوص

در پی آن شوکی که وارد شد
ناگهان فکر بنده فاسد شد

ورنه من با تمام هوش و حواس
دارم این فکر و ایده و احساس

که زن حامله هرآنکس هست
صاحب آن جنین بود دربست

با جنین هرچه می‌کند نیکوست
که تواناتر از خدا هم اوست

تا ز بطنش نیامدی بیرون
تا در آنجا نشسته‌ای وارون

تا به خونابه‌ای در آنجا غرق
با دل و روده‌اش نداری فرق

شیخ و مفتی و پاپ و کاردینال
دلخورند از اَبُورشِن اطفال

این جماعت که بچه‌بازانند
از همینجا زمینه سازانند

هست هر روز توی مطبوعات
خبری از لواط این حضرات

هرچه حکم است ضد سقط جنین
علتش نیست جز همین و همین

که شود بچه‌ای دگر تولید
برسد اهل دین به کون جدید!

راست بنشسته‌اند و آماده
تا شود بچه‌ای دگر زاده

که به نام خدا و پیغمبر
بکنندش!... نیامده دم در


جنین دست از زندگی میشوید

من که خود فکر خودکشی بودم
توی یک عالم خوشی بودم

چونکه تصمیم مادرم این بود
خواست بنده نیز تامین بود

وه که کردم چه عرض اندامی
عینهو یک چریک اعدامی

شاد از وضع و حال خود بودم
خطبه خواندم، خطابه فرمودم:

ای تمام کوکاکولاسازان
بطری خود به خلق اندازان

میروم من از این سراچه ی پست
رفت یکدانه مشتری از دست

داغ من تا همیشه بر دلتان
بطری ِ‌تان به کون کارتل‌تان

ای رئیسان مکدونالد فروش
قاتلان الاغ و گربه و موش

ای بزرگان سود و سرمایه
عینهو خوک خفته در سایه

نفرت من به فرد فرد شما
تف بر آن عنکبوت زرد شما

هستم ای کاسبان دیسنی‌لند
من ز سقط جنین خود خرسند

که نیایم به بارگاه شما
نرود بر سرم کلاه شما

دزدی از بچه شغل دلخواهیست
میکی‌ماوس شما چه روباهیست

ای سیاستمداران خوش برخورد
ممه در راه بود و لولو برد

ای پلیس پدرسگ مرزی
به خدا یک قران نمی‌ارزی

گور بابات و مهر ویزایت
مهر ویزا به گور بابایت

من که نه قاتلم نه آدمکش
هستم اینجا بدون ویزا خوش

تا تو هستی پلیس یا قاضی
من به کورتاژ خود شدم راضی

های دکتر بیا و تیغ برآر
داغ من بر دل همه بگذار

قبل از اینی که آدمی بشوم
صاحب رنج عالمی بشوم

تا ندارم نیاز ویزایی
تا نباشم مسافر جایی

تا نکردم عبور از مرزی
تا ز بانکی نخواستم قرضی

تا غرورم ندیده است آسیب
تا نداده کسی ز من ترتیب

تا جنینم من و نباشم کس
بکنیدم از این جهان مرخص

کورتاژ و ابورشنم بکنید
نیست و غیرممکنم بکنید

ببرید از میان به هر نحوم
بکنید از جهانتان محوم

آی ای مردمان کوی و محل
ای دبیر کل سازمان ملل

بدهید قطعنامه فوری
یک رِزولوشنی همینطوری

بهر کورتاژ من شتاب کنید
رفع این غصه و عذاب کنید

ای هوار، ای خدای من، ای داد
جستم از خواب با همین فریاد!


زندگی شیرین است!

مادرم بود گرم ورد و دعا
دلک ساده‌اش به سوی خدا

داشت در بطن خویش وارونم
قلب پر مهر او در کونم.....

(ناتمام)

نظر های شما (16)     
مهدی:

ای عمو هادی ای بزرگ شخیص
تویی طلایه دار شعر نفیس

قصه ماست این که می گویی
ره صد ساله به شب می پویی

در جنینی مثل تو گر بودیم
شاید اکنون جایی بهتر بودیم

خوب تلنگر به عاقلان زده ای
تف به ماتحت جاهلان زده ای

دم تو گرم و سرت خوش بادا

(November 14, 2008 12:19 PM)
019-364113:

i love your poesi.
tank you very mach
hassan

(July 22, 2008 7:17 AM)
bizhan:

با سلام

دو چيز اين دنيا دست ما نسيت

يکي به دنيا آمدن و ديگري از دنيا رفتن

اما چگونه در اين دنيا سپري کردن دست خود ماست

پس نبايد به اين زوديا از زندگي سير شد

و نبايد از بدنيا امدن پشيمان بود چون ادامه ي مسير با ماست

يا علي
موفق و پيروز باشيد

(July 19, 2008 6:33 AM)
رضا:

.... قشنگ بود........

(July 19, 2008 12:03 AM)
پیپو:

میبینی هادی خان؟ هنوزم وقتی یه طنز جوندار مینویسی، مردم به هیجان میان....اما من از این شعر خوب، یاد فیلم خوبی از وودی آلن افتادم و حتی هوس کردم برم یه بار دیگه کرایه ش کنم. ترجمه اسمش تقریبا اینه: "تمام آن چیزهایی که در مورد سکس باید بدانید". فیلم تقریبا کوتاهیه که از چند فیلم 15 دقیقه ای مستقل از هم تشکیل شده. در فیلم اولی، وودی نقش یک اسپرماتوزوئید رو بازی میکنه که قبل از سرازیر شدن به رحم، با همکاراش بحث میکنه....خلاصه دیدنش شدیدا توصیه میشه به دوستان. البته (و خوشبختانه) شعر شما و فیلم وودی هیچ ربط و شباهتی به هم ندارن)

(July 18, 2008 4:02 PM)
بهرام:

راستش حق با شماست. حیف مانیست؟ چرا حیف از ما. اما جهان متنوع است بگذاریم افکار ما هم همین تنوع را منعکس کند و نخواهیم که همه مثل هم باشیم. من بهرامم و شما هادی.
خوشحالم که میخوانمتان و میخندم، بعضی وقت ها هم غیضم میگیرد از دخالت دادن کارهای ادبی تان در سیاست.
مثلا در مورد "خاتمی" با شما همعقیده نیستم و او را محترم میشمارم.
هادی جان، مرضیه خودش را از خواننده همه بودن، معاف کرد و سر پیری خواننده عده خاصی شد. او یا شما حق دارید مواضع سیاسی داشته باشید ولی باید بدانید که این مواضع سیاسی شما دقیقا منطبق نیست با مواضع سیاسی طرفداران هنرتان. پدر بزرگتان عبید را نگاه کنید، از گبر و کافر و مسلمان میخوانندش و پس از هفتصد سال هنوز میتوان مکرر خواندش و هر بار هم خندید به ریش این دنیا.
نمیگویم از خاتمی خوشتان بیاید.
نمی گویم بدش را نگویید.
اما بدانید که هنر شما طرفدارانی دارد که طرفداران همین شخص هستند. و اینان احتمالا فرق دارند با طرفداران خمینی و خامنه ای. من یک فرد مذهبی نیستم. ...... بی دینم که نه در بهشت بگنجم و نه در دوزخشان بسوزم. فرزند خیامم و عدم.
حتی نمیگویم که این حرفهایم را نیز در نظر بگیرید.
کار خودتان را بکنید و بگذارید موارد تفاوتمان بر سر جایش باقی بماند مگر به کجای دنیا بر میخورد اختلاف عقیده همچون منی با چون شمایی؟
موفق باشیید و قربانتان
هادي - ممنون عزيز. ضمناً يک کلمه از نوشته ي شما حذف شد، براي اينکه به جماعتي سخت برخورنده بود. باز هم ممنون.

(July 17, 2008 1:50 PM)
دوست:

عالی بود هادی خرسندی عزیز
یک نکته را می خواستم بگویم، این که جنین در تمام عمر نه ماه و چند روزه اش سر به بالا است و فقط ساعاتی پیش از تولد برای راحت زاییده شدن می چرخد و سر به پایین می شود. از قضا این چرخیدن هم می تواند برای شما که تخیل معرکه ای دارید کلی طنز ایجاد کند.
ادامه بدهید عزیز.
هادي - من هم همين را خدمت «نيکو» عرض کردم. ممنون عزيز.

(July 17, 2008 9:25 AM)
farah 207 313 4567:

chera nane khabesh bebare ke baba nabare.saate khab doosti ke nazar dade boodi
yar

(July 17, 2008 5:39 AM)
0049:

با سلام خدمت شما.
با بسیاری از مواضع شما موافق نیستم، اما چه اهمیت دارد با بسیاری از دیدگاه های خودم هم مشکل دارم.
بهر حال نمیتوان شما را ندید گرفت یا جدی نگرفت.
جهان بدون هادی خرسندی، میلیونها لبخند از جهان امروز کمتر داشت و چه فاجعه ای بود فقدان این همه لبخند.
متشکرم که هستید.

- اگر هم چنين باشد، تازه همان است که حافظ گفت:
بلبل از فيض گل آموخت سخن ...
راستي غصه خوردم که چرا آدمي مثل شما با بسياري از مواضع من موافق نيست. حيف شما نسيت؟ يا حيف من نيست؟
توضيحي ميدهيد لطفاً؟...

(July 17, 2008 12:33 AM)
فرماليته:

يعني تو واقعا باحال ترين و با نمك ترين و كس خلي ترين شعرهاي دنيا رو ميگي. تاره كشفت كردم. بييي نظيييييييري.

(July 16, 2008 11:40 PM)
masoud:

salaam,
beh hich chiz wa beh hich hesadat nadashteh wa nadaram. behgjieraz beh shoma keh cheguuneh inhameh zeraft tabaa daried wa in mazamien alie ra dar miyabied.
masoud

(July 16, 2008 11:22 PM)
نيکو:

عمو هادی...عمو هادی...عمو هادی... مثل هميشه عالی بود و کولاک و معرکه... دستت طلا...يک دل سير خنديدم و لذت بردم...تو يک ستاره ای گرچه احتياجی به يادآوری منهم نبود....فقط چند نکته:
اول: اين کامنت بالا و شنای مائو؛ کاملا واضح بود و من همان هنگام خوندن متوجه منظور شدم... اين آقا چرا متوجه نشده،احتمالا يا تاحالا شنا نکرده يا در مورد اون شنا نميدونه... نو پرابلم...
دوم: وقتی که داشتم شعر رو ميخوندم، گرچه طنز و مزاح بود، ولی انگار قصه زندگی منهم بود.. راحت و روان و همذات پندار خوندم و اومدم پائين و همراهش بودم...
سوم: شعرت از بالا تا پائين از چندتا داستان کوچيک کوچيک و بامزه تشکيل شده که همه شون قشنگ و بامزه و استادانه طرح شدن... من از اون داستان کشيش ها خيلی خوشم اومد و لذت بردم... مخصوصا اون آخرش که ميگی اينها مخالف سقط جنين هستن تا بچه بيشتر بدنيا بياد و اينها همون دم در بگيرند و بکنندشون...چه جالب...چرا به فکر کس ديگه ای نرسيده بود اين... باور کن تمام اين دعواهای حقوقی و دادگاهها و مصاحبه ها و غيره در اطراف اين موضوع، ممنوعيت ابورشن از طرف دين و کليسا، علت اصلی و مغز کلام همينه که تو ميگی ولاغير...باقيش حرف مفت و دروغه...
چهارم: اگه دست من بود تو رو بعنوان مخترع يا مکتشف قرن و يا حتی هزاره انتخاب ميکردم.... چرا؟ ميليونها و ميليارها و بيلياردها آدم تو اين دنيا اومدن و رفتن ولی هيچکس نه اعتراض کرد و نه حتی متوجه شد که....که چی؟ اينو بخون:
داشت در بطن خویش وارونم
قلب پر مهر او در کونم.....
هه...هه...هه....شاهکار بود...شاهکار....شاهکار....نه ماه وارونه باشی و کون در هوا، بعد از اون طرف قلب مادر که بصورت تيپيکال مثل يک "۵" وارونه است و قسمت نوک تيزش رو به پائين و صاف در کون ما.....آه ه ه..... اين چرا بفکر هيچکس ديگه ای تو اين دنيا نرسيده بود...اون نه ماه هی مادره بالا پئين پريد و فکر نکرد اين قلب نوک تيزش دم کون ما هدف گرفته شده و آدم هم زورش نميرسه که داد بزنه: بابا سرش رو بگير اونور..کونمون پاره شد.... بعد هم اسم اون شيء نوک تيز رو ميزارن قلب پر مهر!!....آه ه ه...من بايد اينو هرجا رسيد تعريف کنم.... سالها پيش به حريم خصوصی مون حسابی تجاوز شده بود و حق بزرگی ازمون ضايع شده بود و ما خودمون خبر نداشتيم....
خوب عمو هادی...کامنت ام طولانی شد ولی ميخواستم يه جوری باهات صحبت کنم و حس ام رو درمورد اين شعر بيان کنم... تو رو خدا مواظب خودتون و سلامتتون باشيد... براتون آرزوی سلامتی و دل خوش ميکنم و از راه دو ميبوسمت....دوستدار شما، نيــــکو از لندن

هادي- البته عزيزجان. دقت بکن که جنين 9 ماهه را وارونه نيست بلکه روز آخر دور ميزنه. اينو من روزهاي آخر تولدم متوجه شدم، اما اينها دليل نميشه که تعبيرات من و تو به آب بگوزه. احساسمون مهمه. قربانت.

(July 16, 2008 9:59 PM)
منم:

ای..... آی ننه چرا خوابت نبرد!؟

(July 16, 2008 12:00 AM)
00142544333546778:

در يكى از abyaat، گمان ميكنم بجاى ماهى نوشته شده maoo، اميدوارم اين هم از روى عمد نباشد، گرچه كاره notfe از maoo و castro گذشته.
درود بر شما.
جواب - عزيزجان. منظور مائو است. مئوتسه تونگ و شناي معروفش.

(July 15, 2008 9:34 AM)
0044:

!به امید روزی که حرامیان اسلامی با آن اراجیف اسلامیشان از ایران رخت بربندند تا بتوانیم در ایرانی آزاد و سکولار و با حکومتی انسان و داد محور زندگی کنیم!امیدوارم که تا آنروز سالم و تندرست باشی!ولی درمورد سقط حنین به این ساده گی هم نیست که تنها مادر حق دارد دراین مورد تصمیم بگیرد.زیرا هیچ زنی(البته بگذریم از مریم خانم که ای کاش اونهم نه حامله شده بود و نه مسیح را آورده بود که خود بلای جون زنان شد!)بدون اسپرم مرد حامله نمیشود.و دریک روابط نمی توان یکطرف را کاملا کنارگذاشت.والا من هم مثل شما مخالف سقط جنین نیستم.موید و پیروز باشی!

(July 15, 2008 9:15 AM)
Kermanshahi:

عمو هادى

دمت گرم، مثل هميشه عالى بود، لطفا تمامش كن

(July 15, 2008 4:07 AM)
 
 
 
این سایت را BookMarkکنید!

بایگانی