مرهم دردش کمي آزادي است .....
داشتم سرودهي «گربههه» را براي يک جاي مهمي ميفرستادم (ميخوان بهش اسکار بدن!)، کمي دستکاري نهائيش کردم براي خوانندگاني که بعداً بخواهند آن را بخوانند. (آنهائي که قبلاً خواندهاند، تقصيرخودشان است که عجله کردند!).
بالأخره من يک روز خودم آن را ترانه ميخوانم. ترانه يا سرود. (فعلاً دارم صدايم را خوب ميکنم!). تا ببينيم.
گربه هه
بچهها اين نقشهی جغرافياست
بچهها اين قسمت اسمش آسياست
شکل يک گربه در اينجا آشناست
چشم اين گربه به دنبال شماست
...................................... بچهها اين گربههه ايران ماست
بچهها اين گربهی خيلي عزيز
دمب نرمي داره و پنجول تيز
میکنه پائین و بالا جست و خيز
هم ملوسه، هم قشنگه، هم تمیز
...................................... اسم اون توی کتابا پرشیاست
بچهها از هر گروه و هر نژاد
هرکس از هرجای ایران که میاد
دست توی دست هم، خندان و شاد
ساخت باید میهنی با اتحاد
...................................... مام ميهن عاشق صلح و صفاست
بچهها مزه میده سیر و سفر
رفتن ِ هر سوي مرز پرگهر
شهر و ده، دشت و دمن، کوه و کمر
از خليج فارس تا بحر خزر
...................................... بهر ما هر گوشه اش مردمسراست
بچهها اين خانهی اجدادي است
گشته ويران تشنهی آبادي است
خسته از شلاق استبدادي است
مرهم دردش کمي آزادي است
...................................... بچهها اين کار فرداي شماست
----------------------------------------------------
هادي خرسندي – آخرین اصلاحات – 7مرداد 87
نظر های شما (13)
091274538746:
می گویند :ظلم بالتساوی ،عدل است .کاری به آن ندارم که ما جهان سومی ها آنقدر ظلم دیدیم که دست آخر دلمان را به آن خوش کردیم که اگر می زنند ،توی سر همه مان بزنند که در عدالت خدا شک نکنیم . پناه بر شیطان از این کلمات قصار نمایندگان الله بر روی زمین !!
خوب ، ما انسانیم و ظلوم وجهول . اما این گربه های زبان بسته ی ما چه کردند که بعضی هاشان در ناز و نعمت به سر برند و بعضی در فقر و ذلت ؟
همه مان شاهدیم که در این کشورهایِ غربی ، این خارجی ها!! فروشگاه مخصوص برای گربه هاشان دارند با خوراکیهای چرب و نرم و در مقابل و بطور مثال این گربه ی ملوس جنابعالی .خوراک مخصوص پیش کش ،طفلک به جای آنکه با خیال راحت موشی بگیرد و شکمش را سیر نماید ،قرن هاست که از ترس سگ های هار و درنده به دنبال سوراخ موشی می گردد که تکّه پاره اش نکنند .دلم برایش می سوزد . خیلی زیاد !
گرکه خمپاره وگر بمب ، وگر مین آید
همه یکسر به سراغ من مسکین آید !
فرهاد- فریاد:
با سلام
آقای خرسندی مرهم دردش دیگه" کمی آزادی " نیست خیلی آزادیه و سرنگونی جمهوری اسلامی . لطفا شعرتان را تصحیح بفرمائید اگر قافیه کم نیاید .
حميد ايزدي:
.......( زار و زار گريه ميکردند بچه ها ).......
بچهها اين نقشهی جغرافياست
بچهها اين قسمت اسمش آسياست
شکل چند آخوند در اينجا به خوبي آشناست
چشم آخوند به جان ،اموال و ناموس شماست
.............. بچهها اين گريه واسه ايران ماست
بچه ها اين خانه اجدادي ما دهه ها
بوده جولانگه سرنيزه و شمشير ، قمه ها
بر سر راه آزاديش بچه ها
در طي تاريخش انداختند تله ها
............... زار و زار گريه کنيد اي بچه ها
یک بازدید کننده:
آنهائي
که سرودهي «گربههه» را
قبلاً خواندهاند،
تقصيرخودشان است
علی:
من نمی دانم وقتی تو هم دچار خودسانسوری شدی و شعر به اون قشنگی رو هر بار عوض می کنی و الان دیگه ازش هیچی نزاشتی جه شکلی می تونم به این آخوندها ایراد بگیرم که حرفشون رو عوض می کنند .
هادی عزیزَ، با عوض کردن شعرهات به اون ها و احساسات ما بازی نکن اگه نظرت عوض شده و یا چیز دیگه ای به ذهنت میاد یک شعر دیکه بگو که شامل اون مفاهیم جدید باشه.
به امید شادی و بهروزی
bahman:
دست مریزاد. وقتی که خواندم، بی اختیار به فردوسی وصل شدم. انگار که بیان صمیمی تر و هادیانه تر "چو ایران نباشد تن من مباد" است. انگار "که مازندران شهر مایاد باد" خودمانی است. این شعر زیبا، تخته بند ادبیات غنی و سرشار ما خواهد شدو نیز ترانه کودکان دبستانی و سرود سواران ما در دشت ها و کوهستان ها. خیلی اشتیاق دارم تا گوش و هوشی برایم مانده، اجرایی از آن راتوسط ارکستر بزرگ یا خواننده ای خوش صدا بشنوم. همیشه تندرست و پرنفس باشی
091274538746:
این گربه هم برای ماایرانی ها داستانیست .به قول هم میهنی ،تازمانی که خیالمان از بودنش راحت است ،انگار نه انگار که گربه ای هم هست ، اما احاس خطر که می کنیم
همه به دست و پا می افتیم و جلوی گربه کُش هائی چون خلخالی می ایستیم تا موئی از سرش کم نشود .شور بختانه هر بار چیزی بیش از مو را به غارت می برند .
با امید به روزی که باشندگان این محدوده ی جغرافیائی نیز نفسی در آزادی بکشند!
از زبان زنده یاد فریدون مشیری بشنویم که آیا از آرزوئی یا حقیقتی می سراید :
می توان رشته ی این چنگ گسست .
می توان کاسه ی آن تار شکست .
می توان فرمان داد : های ! ای طبل گران ،
زین پس خاموش بمان .
به چکاوک اما
نتوان گفت : مخوان !
kambell:
سلام بر شما
آقا آنقدر این شعر را عوض و بدل کن تا 600, 700 سال دیگه بیشتر از خرسندی خوانها, خرسندی شناسها توی جامعه ادبی دکان باز کنند که بعله اصل این شعر این است و منظور آن است و این بیت یا این مصرع چنین است.
مردم آن زمان هم کم گرفتاری دارند شما هم بهش اضافه کن.
دمت گرم
mahtab:
Aghaie Khorsandi, man iek soal daram, nazare shoma dar een mored ke migoooiand azadi baiad aval dar mardom nahadine shavad va baad hokoomate demokrat tashkil shavad va baraie mesale naghse khoob boodane demokrasi iraq ra mesal miavarand chist? aia vaghean ma laieghe demokrasi nistaeeem? m
ليلا, رامهرمز:
هادي جان سلام
شعرت واقعا مافوق عالي است و اشك به چشمان ايران دوستان مي آورد. بعد از سرنگوني رژيم ملايان جنايتكار حاكم بر ايران مطمئن هستم كه اين شعر در كتابهاي درسي دبستان جاي خواهد گرفت تا غنچه هاي جوان كشورمان معناي ايران دوستي را از زبان هادي عزيز ياد بگيرند. با قلمت بجنگ كه از صد شمشير برنده تر است. عمرت طولاني باد كه بيشتر بجنگي.
GK:
بسيار قشنگ بود. مطمئن هستم اين كار فراموش نخواهد شد و چه بسيار بسيار دانش آموزان ان را سرود خواهند كرد، او را خواهند خواند و لذت خواهند برد. ايران نمى مى رد، و جاودان خواهد ماند. جاويد ايران و مردم ايران، زنده با د خرسندى عزيز.
ارادت
GK
پیپو:
نه والا...این گربه (2) مالی نیست بخدا...آدم از سه بند اولش فکر میکنه یه شاعری در ایران، اینو به سفارش سازمان گردشگری جمهوری اسلامی یا اتحادیه هتل داران کیش گفته...و صد البته واسه کشوندن هموطنان فراری و "هوم سیک " و پولدار به اونطرف ها و خالی کردنشون.(و البته سازمان های مزبور آقازاده ای ازش استفاده خواهند کرد با حذف بند چهارم. که امریست عادی در مملکت گربه سان ما)...لاکن نظر ما بود فقط
سیاوش (م. محقق):
( تصحــــیح در شعر وتکمیلِ نظر! )
هادی جـان
عجالتاً
فعلاً گـربه مربه را ول کن تکلیف این آرشــیو را معلوم نموده و خانواده ای را از نگرانـی برهانید !
وگر نه ما هم از فرط استرس یه بلا یی شبیه به رضا زاده سرمان خواهد آمد!
این جملات شتابان بر سردرِ سایت مایه سردرگمی و سردردمان گشته و گویی چون آگهی "مجلس ترحیم آرشیو" با هر گذر خود غمی جانکاه بر دل ما باز ماندگان میگذارد و میگذرد!
وبا رأیت مکرر آن هر بار استرس و آرتروزِ گردن که هیچ کلی موهایمان را ریخته و فشار خونمان را بالا می برد!
لــطفاً یکی دو هفته دیگر مهلت داده تا خودم بعد از امتحانات آخر ترم همه را قشنگ و مرتب در یک فایل و با حفظ ترکیب و ترتیب آن یکجا جمع کرده تا با اجازه خودت در دسترس علاقمندان و مشتاقان بسیار این سایت قرار داده شود وهم اینکه حداقل تاریخ آن
را اعلام فرموده تا اینقدر حرص نخوریم و جگر خون نشویم
فعلا این "شعر" پایین تقدیم حظور
تا ببینیم اصغر آقا خرسـنددلانه چه تصمیمی خواهد گرفت!؟
در ضمن نمیدانم خودت این را قبول داری یا نه ولی این شعر" گـربه" نه تنها از بهترین اشعارت بلکه از درخشانترین نگینهای ادبیات معاصر فارسی است و جا دارد که در کتابها ی درسی مدارس وارد شود
البته من سروده اصلی یا به عبارت دیگر اولی را خیلی بیشتر می پسندم و خیلی بیــشتر بر دلم می نشیند و طبع ناب و دستنخورده و بکر آن حال و هوایی بسیار دلنشین تر و گیرا تر دارد هر چند که حساسیت بعدی تو را بر استفاده از " قوم آریا" و کج فهمی عوام الناس و غیره را نیز متوجه ام و خوب می فهمم ولی با اینهمه بهر حال به روایت تاریخ مهاجرت این قوم ( و مثلاً نه برادران عرب از عربستان و مغول از مغولستان و یا اقوام دیگر از افریقا و یا اروپا و یا استرالیا و غیره) یک واقعیت مشخص تاریخی است که روزی و روزگاری بنای ایران شدن این سرزمین ( که صد البته میهن وسرزمین همه ما اقوام در ایران است)
را در آغاز گذاشته و نه در پایان ! (و این واقعه تاریخی هیچ ربطی با مســٍـله نژاد گرایی نداشته و ندارد و انکار آن ویا ترسیدن از آن هم شاید خود بنوعی "عقب عقب رفتن و از سر دیگرِ بام پایین افتادن" باشد! )
بهر حال شکی درین نیست که "بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند"
و حتی بنی آدم که هیچ! امروزه این یک نکتهَ مسلم در علم زیست شناسی و وراثت است که هر چه که
DNA
دارد
( از درخت و گیاه و انسان و حیوان و مرغ و ماهی گرفته تا گاو و شیخ و خاخام و کشیش و ملا و فقیه و ویروس و باکتری و غیره ) همه و همه از یک تک سلول تقسیم شده و نسل به نسل بوجود آمده اند
و خلاصه این ماجرای نژاد و نژاد گرایی حاکی از میزان اطلاع و درک و فهم پاره ای از خلایق است .
بهر حال ای کاش این شعر بدون حذفی بنوعی "تکمیل" میشد و نه "اصلاح" و کاش تاملی دیگر بر آن کرده و دست عنایتی دیگر بر آن بکشی
البته می دانم که " به دعای گربهَ سیاه باران نمی آید" ! و ....
بهر حال
واقعاً درود بر تو و امید که باز هم شاهد همچنین شاهکارهایی در اشعارت و کارهایت باشیم که با طبعی اینچنین روان در دل خرد و پیر جاری می شود
**************
گر ز آرشیوِ تو من نکته بخوانم چه شود !؟
گر ز سـّرِ دلت ای دوست بدانم چه شود !؟
چشمِ امّـید نهادیم برین دَر شب و روز
مرغ امّیدم ازین بام نرانی چه شود !؟
رهروِ وادی عشقیـم و تو در این شب تار
راه بر دیرِ مغانم ننمایی چه شود !؟
راهِ مقصود نه پیداست درین دیـرِ خراب
به خرابا تِ تو " خرســند " بمانم چه شود !؟
درِ آرشـیو ببـنـدند خدا را مددی!
گر دگربار گشـایـند درش را چه شود !؟
امتحان دارم و صد بــیم که تا هفتهً بعد!
لاک ومُـهری چو طلـسمش بنشـانی چه شود !؟
گر کلیکش کنم و باز نگـردد چه کنم !؟
آه اگر باز کلیـکم نسـتا ند چه شود !؟
سایت بر هم زنـی و هـیچ مُـدارا نکنی
حال و احوال ِ همه سـایتگسـاران چه شود !؟
این چه رسمسـت و وفا ای مه شیرین حرکات !
تا ز جورت چه رود بر من و بر دل چه شود !؟
آرشیـوت چو ببندند بـبند نــد دلم
دل ما غمـز دگان را بـرهانی چه شود !؟
گر کـلیــکم ندهی مهلتِ دیـدارِ دگر
سـیلِ اشـکست روان تـا دلِ دریـا چه شود !؟
شرمی از خونِ سـیاوش نکند بـازیِ چـرخ
تا چه پیش آید و خرسـند دلان را چه شود !؟
********
همیشه سالم و شاد و پوینده و پیروز باشی
سیاوش (م. محقق)
- اطاعت آقا. منصرف شديم فعلاً.
می گویند :ظلم بالتساوی ،عدل است .کاری به آن ندارم که ما جهان سومی ها آنقدر ظلم دیدیم که دست آخر دلمان را به آن خوش کردیم که اگر می زنند ،توی سر همه مان بزنند که در عدالت خدا شک نکنیم . پناه بر شیطان از این کلمات قصار نمایندگان الله بر روی زمین !!
(August 1, 2008 11:14 AM)خوب ، ما انسانیم و ظلوم وجهول . اما این گربه های زبان بسته ی ما چه کردند که بعضی هاشان در ناز و نعمت به سر برند و بعضی در فقر و ذلت ؟
همه مان شاهدیم که در این کشورهایِ غربی ، این خارجی ها!! فروشگاه مخصوص برای گربه هاشان دارند با خوراکیهای چرب و نرم و در مقابل و بطور مثال این گربه ی ملوس جنابعالی .خوراک مخصوص پیش کش ،طفلک به جای آنکه با خیال راحت موشی بگیرد و شکمش را سیر نماید ،قرن هاست که از ترس سگ های هار و درنده به دنبال سوراخ موشی می گردد که تکّه پاره اش نکنند .دلم برایش می سوزد . خیلی زیاد !
گرکه خمپاره وگر بمب ، وگر مین آید
همه یکسر به سراغ من مسکین آید !