شرفيابي به حضور عاليجناب فرزند!
سرودهي «شرفيابي» در آرشيو هست. اينهم کليپ ويديوئيش در يوتيوب به لطف تلويزيون غيرانتفاعي «ايران من» در پرتلند آمريکا (ايالت اورگان).
نظر های شما (4)
صمد:
باسلام
لطفن متن نوشتاري مطالب را در سايت قرار دهيد تا با اينترنت كم سرعت نيز قابل استفاده باشد
باتشكر صمد
- Aziz . dar ARCHIV hast.
kambellabadi:
سلام خدمت شما و خاله خانم آلمانی
مشابه مشکل ایشان؛ بنده زاده یک روز یک سی دی موزیک خارجی آورد و گذاشت و گفت بابا تو که هی به شجریان و ناظری و موسیقی ایرانی چسبیدی بیا این موزیک را گوش کن ببین چه می خواند. قدری که از موزیک را گوش کردم گفتم قشنگ می خواند. شبیه دین مارتین می خواند. با تعجب و ناباوری گفت بابا خودش است. تو دین مارتین را می شناسی؟ گفتم ...
- baghish dadash?
خاله خانوم:
جانا سخن از زبان ما میگوئی .شعرت را شنیدم وهوس کردم یک دل سیر گریه کنم . اگرچه تو آنرا با لبخند خواندی . لبخندی که میگوید: خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است کارم از گریه گذشته ست از آن میخندم . راستی بچه های ما چه خیال کرده اند ؟ کوچکتره پارسال که صحبت از فردریک ویلهلم بود ومن هم نظری دادم ، نگاه عاقل اندر سفیهی بهم انداخت و گفت : مگر تو او را می شناسی ؟ یاد حرف تو افتادم و پاسخ دادم : کره بز آلمانی بلد نیستم ولی تاریخ آلمان را که میدانم .چه میشود کرد بقول خودت سالم باشند ، ما را داخل آدم ندانند .بالاخره آنها هم روزی بچه دار میشوند و آن روز می فهمند یک من ماست چند سیر کره دارد
پیپو:
قشنگ بود. از نظر روانی و سادگی میگم. یه قدری آدمو یاد شازده ایرج میرزا میندازه. اما شما هم...نه به اون دک و پوز طرح آغای بیژن، نه به این کلاه پشمی و کت خاکستری!...یاد بابای مدرسه مون افتادم در اون سالها (لاکن به دل نگیرند اینها)
باسلام
(August 6, 2008 9:11 AM)لطفن متن نوشتاري مطالب را در سايت قرار دهيد تا با اينترنت كم سرعت نيز قابل استفاده باشد
باتشكر صمد
- Aziz . dar ARCHIV hast.