ويدئوي تازه: فال حافظ
نيامدي که اقلاً گلي برافشانيم
کمي به سقف فلک دسته گل بچسبانيم ....
نظر های شما (1)
قاصم:
ای اصغرآقاجان،دست به دلم نذار که دلم خونه.هزارو چارصد،پونصد سالی میشه که اجداد خدا بیآمرز ما ،هر ازچند دهه و یا سده ای،فیلشون یاد هندستون کرده و خواسته اند سقف ِ فلک رو بشکافنو طرحی نو در اندازن.امادست آخر گرفتار قلدری ،قلدرتر شده اند. نه اینکه عقلشون نرسه، نه ! زبونشون بقدر کافی دراز
نبود . شوخی نبود که،فتح الفتوح شده بود .
صوفی شدن ،عارف شدن .انا الحق ،فریاد زدن .سیاه پوش شدن .سر به کوه و بیابون گذاشتن .دوازده تا رو کم کردن ، به هفتا رسوندن .عاقبت یکی پیداشد که با " کفتر چاهی " ائتلاف کردو خواست " پروسترویکا"ی اسلامی راه بیندازه . اما نشد که نشد .این آستین کوتاهای تخم سگ ،مار خورده و افعی شده بودن .از بخت بد ما ،امیرکبیرمون هم گفت :دارالفنون بجای خود ،اما مگه ماخاج پرستیم که دست به مذهب حقّه بزنیمو "رفرم"
مذهبی بکنیم .بعدش چندتا"آی کیو"گفتن :شغال بیشه ی مازندران را ،نگیرد جز سگ مازندرانی .طیّاره فرستادن فرشته آوردن و دیوو بیرون کردن .سقف فللک شکافته شد و بجای اون خدای قدیمی که تازه کمی سر براه وآروم شده بود ،الله ازش بیرون آمد و یکهو بر ما نازل شد .
ای اصغر آقا ! انچوچک قربونِ جدّت بشه ! چه سقفی ؟ چه فلکی ؟ با وفا .
ای اصغرآقاجان،دست به دلم نذار که دلم خونه.هزارو چارصد،پونصد سالی میشه که اجداد خدا بیآمرز ما ،هر ازچند دهه و یا سده ای،فیلشون یاد هندستون کرده و خواسته اند سقف ِ فلک رو بشکافنو طرحی نو در اندازن.امادست آخر گرفتار قلدری ،قلدرتر شده اند. نه اینکه عقلشون نرسه، نه ! زبونشون بقدر کافی دراز
(September 30, 2008 3:04 PM)نبود . شوخی نبود که،فتح الفتوح شده بود .
صوفی شدن ،عارف شدن .انا الحق ،فریاد زدن .سیاه پوش شدن .سر به کوه و بیابون گذاشتن .دوازده تا رو کم کردن ، به هفتا رسوندن .عاقبت یکی پیداشد که با " کفتر چاهی " ائتلاف کردو خواست " پروسترویکا"ی اسلامی راه بیندازه . اما نشد که نشد .این آستین کوتاهای تخم سگ ،مار خورده و افعی شده بودن .از بخت بد ما ،امیرکبیرمون هم گفت :دارالفنون بجای خود ،اما مگه ماخاج پرستیم که دست به مذهب حقّه بزنیمو "رفرم"
مذهبی بکنیم .بعدش چندتا"آی کیو"گفتن :شغال بیشه ی مازندران را ،نگیرد جز سگ مازندرانی .طیّاره فرستادن فرشته آوردن و دیوو بیرون کردن .سقف فللک شکافته شد و بجای اون خدای قدیمی که تازه کمی سر براه وآروم شده بود ،الله ازش بیرون آمد و یکهو بر ما نازل شد .
ای اصغر آقا ! انچوچک قربونِ جدّت بشه ! چه سقفی ؟ چه فلکی ؟ با وفا .