بعضيها نان ِ چي را ميخورند؟
دیش ما به هم ریخت. شلوغیهای ایران باعثش شد. آمدیم صدای آمریکا را بگیریم؛ بی.بی.سی.اش در رفت. بی.بی.سی را درست کردیم یک کانال جمهوری اسلامی هم جایزه گرفتیم. (یکی بخر دوتا ببر!). اما صدای آمریکاش سیاه شد.
یک آقا وحیدی بود که ازدواج کرد. (وگرنه میگفتم هست.) هروقت گیر میکردیم میامد. حالا هم البته هست. خیلی بیشتر از قبلش هم هست اما به جای اینکه بیاید دیش ما را درست کند با خانمش میرود خرید.
زنگ زدم طفلکی توی فروشگاه بود. گفت شما دستش نزنید من هفته آینده میام. رفیقم پیشم بود. گفت تا هفته آینده کی مرده کی زنده، بیا بهش دست بزنیم! گفتم نه. بدتر خرابش میکنیم اقا وحيد مياد دعوامون ميکنه، لابد یک چیزی میدانست که گفت دستش نزنید. گفت نه. تو یک پیچگوشتی بیار کارت نباشه!
دیدم طرف خیلی پرته. گفتم دست به تلویزیون و ریموت کنترل نمیزنیها. از دیوار هم بری بالا بخوای به دیش وربری، تیر هوائی میزنم میندازمت پائین. مرد حسابی چکش هم میخوای یا پیچگوشتی کافیته؟
یکهو گفت ساکت ساکت ببینم چی میگه؟ آمدم صداش را بلند کنم ریموت کنترل را از دستم قاپید گفت عوض نکن. گفتم عوض نمیکنم میخوام صداشو بلند کنم. گفت خودم بلندش میکنم. (و کرد) معلوم نبود کدام کاناله. قاطی پاتی شده بود. (یکی با تا یکی با طین) صدا میرفت تصویر میآمد. تصویر میرفت صدا هم نمیآمد. دوتاشان با هم میآمدند اما کانال عوض میشد! رفیقم با دقت گوش داد. یک ریشوئی با قطع و وصل حرف میزد. پرسیدم کدام کاناله؟ گفت مگه نمیشنوی چی میگه؟ رژیمه. بعد فحش بد داد به یارو. گفت ببین ..... چی میگه. (نقطهچینها فحش بد بود.) دوباره پرسیدم کدام کاناله؟ گفت نمیبینی میگه همه چیز آرامه؟ نمیبینی میگه دولتهای غربی راجع به تقلب در انتخابات اعتراضی ندارند. پرسیدم کدام کاناله؟ داد زد: رژیم! گفتم تلویزیون رژیم که از این حرفا نمیزنه. این انگار بی.بی.سی.یه. گفت غیرممکنه. یارو مفسره انگار شیش تا دستمال ابریشمی قورت داده (نقطهچین)! گفتم پس خودشه. بی.بی.سی.یه! گفت غیرممکنه! دو فحش مترادف زشت داد.
گفتم فحش نده. بی.بی.سی.یه!!
گفت غیرممکنه! و تصویر رفت. صدا هم رفت. ای داد بیداد! حالا از کجا بفهمیم کی بود؟ کدام کانال بود؟ آمدم طبقهی بالا پای کامپیوتر. رفیقم توی پلهها بیست پوند باهام شرط بست.
رفتم روی سایت گویا از آنجا رفتم پخش زندهی بی.بی.سی. آقای شهریار رادپور کارشناس امور بریتانیاشون داشت راجع به روابط دو کشور حرف میزد. رفیقم یک بیست پوندی و یک فحش آبدار رد کرد.