به شعراي مکتب "حاجي منم شريک" که ممکن است از هول هليم توي ديگ بيفتند،
توصيه ميکنيم در اين شرايط حساس، استثنائاً حرف دهنشان را بفهمند و افسارشان را به قافيه ندهند. قصيدهاي با اين مطلع ِ گمراه کننده (خطاب به ميرحسين موسوي):
ای مردمان گزیده کنون ات به رهبری!
وای تو، وای بر تو، اگرشان زِ رَه بری!
در خوشبينانهترين ظنّ، نشانهي غلطفهمي شاعر است. مردم ما امروز و ديروز آقاي موسوي را به «رهبري» برنگزيدند، بلکه حرف اين است که در تنگناي چهارکانديدائي، مردم به اين يکي نامزد منتخب شوراي نگهبان بيش از آن سهي ديگر براي «رياست جمهوري» رأي دادهاند.
آقاي موسوي هم امروز در جايگاهي نيست که بتواند مردمان ما را از راه در ببرد! برعکس، اوست که با هوشمندي و رشادت در پي مردم جان بر کف (و جان بر کف ِخيابان)، ننگ شوراي نگهباني و درون حاکميتي را با رنگ حقطلبي و دنبالهروي از مردمي که به او گفتند: "رأي ما را پس بگير!"، ميپوشاند. چنين است که مقدمش را به اين سو گرامي ميداريم، بدون نرخ تعيين کردن ميان دعوا و شامورتيبازي به لفظ دري، از ناداني يا دانائي!
کارتون از استاد احمد سخاورز
-----------------------------------------------------------
=============================
نگاهي به اصغرآقاي بيست سال پيش
با سپاس از خانوادهي هومن شهبندي عزيز در بروکسل