توخود چون کني اختر خويش را بد .....
اين کاريکاتور فاخر وگويا اثر مانا نيستاني هنرمند جوان ايراني است که وقاحت
اين کاريکاتور فاخر وگويا اثر مانا نيستاني هنرمند جوان ايراني است که وقاحت "سيما"ي رژيم را در جنايات اخير تصوير کرده است. حالا جالب است بدانيد که 103 کاريکاتوريست ايراني که مانا هم جزو آنهاست (!)، عدم حضور خود را در نمايشگاه دوسالانهي کاريکاتور اعلام کردهاند که "ما نميتوانيم بخنديم و بخندانيم"! (وا!)
اولش گفتهاند: "کاريکاتوريست ها که همواره در کنار مردم، سعي در به تصوير کشيدن رنج ها و انتقاد از کاستي ها و نکوهش خشونت و ترويج روح عدالت طلبانه داشته و همواره نداي صلح طلبي سرداده اند در شرايط حاضر همچون گذشته خود را در کنار مردمي ميبينند که اين گونه مورد بي مهري واقع شده اند."
با چنين ادعائي بعد ميگويند:
"ما کاريکاتوريستها همواره تلاش کرده ايم با آثارمان، مردم افسرده از انبوه فشار و رنج را بخندانيم؛ اما چگونه مي توان کشته شدن برادران و خواهران بي گناهمان را دید و باز هم خنديد و خنداند؟" و نتيجه ميگيرند:
".... خنديدن و خنداندن در فضاي کنوني را به دور از احساس مسووليت ميدانيم."
عجبا کارتونيستهائي که کار بعضيهاشان، يا بعضي کارهاشان با کاريکاتورهاي درجه يک جهاني پهلو ميزند، ناگهان برخوردي چنين نازل با کار خودشان ميکنند و منزلت طنز و کارتون را چنين پائين ميآورند. آيا مانا نيستاني هنگام کشيدن اين کارتون ريسه رفته بوده؟ و ما از ديدن آن رودهبر شدهايم؟ آيا هنرمند ما هنگام کشيدن اين کارتون، مسووليت يا احساس مسووليت خود را فراموش کرده بوده؟
دريغا هنرمندان با ارزشي که در اين روزگار تلخ و بدسگال، طنز خود را نه موازي چارلي چاپلين و ووي آلن، بلکه خودشان را در رديف زندهيادان تقي ظهوري و ميري ميبينند و گمان ميکنند بايد از نظر دور باشند و نه بخندند، نه بخندانند!
از کجا معلوم که ما وقت قلم زدن گريه نميکنيم؟ و چرا فکر ميکنيم اگر با کارمان لبخندي بر لب مردم ميآيد همراه با بشکن است نه موازي با انديشه و آه؟
از شما چه پنهان من از ديدن کارتون پائين خندهام گرفت اما بلافاصله ياد کشته شدگان اخير هواپيماي توپولف افتادم که شأن نزول اين کارتون هم هست. آيا خندهي من از نوع خندهي شنيدن يک "جوک" قزويني بود؟ يا از اينکه يکي از گوياترين و تازهترين کارتونهاي عمرم را ميديدم، لبخندي به تحسين و افسوس زدم؟
اينهمه هواپيما در اينهمه سال در دنيا سقوط کرد، سرانجام يک کارتونيست ايراني، (محمد امين آقائي) با سادهترين تصوير، کاريترين کارتون را ارائه داد.
خوشحال ميشوم خيال کنم که در پس و پشت تحريم نمايشگاه کاريکاتور، حکمتي هست که گفتنش در بيانيهي 103نفري صلاح نميبوده است. من هم اين مصلحتانديشي را به هنرمندان عزيزم توصيه ميکنم اما نه به قيمت بيارج کردن خودشان.