دریاچه ي ارومیه، معلول انقلاب
گفتم که حيف از درياچه ي رضائيه.
آهي کشيد و گقت:
رضائيه ي سابق!
گفتم: بله. حيف از درياچه ي اروميه!
آهي کشيد و گفت:
درياچه ي سابق!
دریاچه ارومیه، معلول انقلاب
آبت به رنگ خون، خونت به رنگ آب
امروز در جزایر تو هر پرنده ای
همراه هر چرنده به تشویش و اضطراب
در چند ساله ای که غنی شد اورانیوم
آب تو شد به تیرگی فاضلاب قم
بودت هزار لطف شفابخش در لجن
این روزها لجن، شده سرمایه ی سخن
در تو نه خاویار و نه ماهی دریغ و درد
پس یک قران حکومتشان خرج تو نکرد
هان ای نگین آبی دست محیط زیست
آنجا کسی به فکر نگهداری تو نیست
دریاچه ی ارومیه جان تو در عذاب
باید گذاشت عکس ترا نیز توی قاب
چیزی نمانده تا که تو هم مثل من شوی
یک بخش بی نتیجه ز خاک وطن شوی
خشکیده تشنه خسته نمکزار در سکوت
غمگین شدم برای تو.
.......................... امضا: کویر لوت