فحش در اينترنت فقط با يک کليک!
یک روزگاری بود که فحش دادن هم جرأت و جربزه میخواست. این روز ها به مدد تکنولژی و علم سایبر، کافی است که یک انگشت داشته باشی. فحش دادن حالا کلیکی شده. ميتواني فحش به يک آدم گنده بدهي و اسم خودت را گنده کني، يا خودت را پشت یک اسم ساختگی پنهان کنی و مشکلات خودت را با فحش دادن حل کنی. هرچه طرفی که فحشش میدهی آدم گنده تری باشد، مشکلات بیشتری از تو حل میشود!
محمدعلی همایون کاتوزیان، هدف خوبی است. استاد دانشگاه آکسفورد است، خوشنام است و کتاب های با ارزشی در زمینه ی اقتصاد و ادبیات دارد، پس چه بهتر که فحشش داد. فقط با یک کلیک! تاجرش بیچاره شد!
اینکه پسر رفسنجانی تقاضای پذیرش برای دوره ی دکترا به دانشگاه آکسفورد داده، اینکه موضوع تحقیقش مربوط به ایران بوده، اينکه يکي از استادان ذيصلاحي که دانشگاه در اين مورد از او نظر خواسته، کاتوزيان بوده، کافي است که تو دق دلي از رفسنجاني و خاندانش را هم سر او خالي کني.
استاد ما هاج و واج و حيران و بعد، عصباني، ميگويد بابا من متوجه نبودم که مهدي بهرماني، يعني پسر هاشمي رفسنجاني، بعد ميگويد: اگر هم متوجه بودم فرقي در قضاوتم نميکرد، اما فحاشان را افاقه نميکند: اهه! تو با اونهمه علم و دانشت، چطور نميدانستي که اين بابا کيه! استاد باز ميگويد: اصلا ميدانستم و طبق روال و اصول دانشگاهيم عمل کردم، اما باز فحش!
گرداننده ي يکي از اين سايت ها وقتي با گلايه ي من روبرو شد، نوشت: هادي جان. متاسفانه من نميشناختمش ولي افسوس که دير شده و مطلبم (يعني فحشم) را سايت هاي ديگر هم نقل کرده اند! («گويا» هم لينک داده بود!)
تازه مگر پذيرش تقاضاي مهدي هاشمي براي دوره ي دکترا از دانشگاه آکسفورد، مثل هزاران دانشجوي ديگر، چه مورد خاصي است؟ و چه ميزان از شهرت چپاولگرانه ي اين خانواده کم ميکند؟
ده پانزده سال پيش که کتابخانه ي دکتر کاتوزيان آتش گرفت و او شعري سوزناک در اين مورد نوشته بود من در ستون تسليت هفته نامه ي کيهان لندن به او تسليت گفتم که عزيزانش در آتش سوخته اند. اين بار نميدانم به استاد دلشکسته چه بگويم. آتش از شعور و فهم و رحم، سهمي نداشت!