«معترضان طناز» و «طنز و آزادی» از رامین کامران
نوشته های رامین کامران نویسندۀ اندیشمند همیشه خواندنی و آموختنی است. این بار از همیشه خواندنی تر مینمود. اینجا میآورم تا شما هم بخوانید و متوجه اهمیت نقلش بشوید!
«طنز و آزادی
طنز اصولاً و اساساً به آزادی وابسته است، به سه شکل: اول اینکه خودش بیان آزادی ذهن است، دوم اینکه بیانش محتاج آزادی است و آخر اینکه در تاریخ معاصر ما با آزادیخواهی همسفر است. ..... »
طنز و آزادی
طنز اصولاً و اساساً به آزادی وابسته است، به سه شکل: اول اینکه خودش بیان آزادی ذهن است، دوم اینکه بیانش محتاج آزادی است و آخر اینکه در تاریخ معاصر ما با آزادیخواهی همسفر است.
کسی که نتواند از قالب رسمی امور فاصله بگیرد و از دیدگاهی غیر آنچه که تجویز شده به اطراف خود بنگرد، به کلی با طنز بیگانه است، نه تنها قادر به طنزپردازی نیست بلکه گاه حتی توان درک و تاب تحمل آنرا هم ندارد. یکی از ابعاد مهم هوش توان تغییر دیدگاه است که شرط نوآوری است. کسی را که هیچگاه نمی تواند از چارچوب های تعیین شده - حال در هر رشته ای - بیرون برود، نمیتوان به معنای جامع کلمه باهوش محسوب کرد و به همین دلیل باید طنز را هم یکی از نشانه های هوش به شمار آورد. اگر بخواهیم قدری سختگیری بکنیم و سربسر هوشمندان عبوس بگذاریم، میتوانیم بگوییم آدمی که طنز نداشته باشد یک تختۀ هوشش کم است.
دوم حاجت طنز است به آزادی بیان. طنز معمولاً اولین قربانی حکومتهای استبدادی است. این حکومتها کمتر تاب انتقاد طنزآمیز را میاورند تا انتقاد تکنیکی و تخصصی را. گاه ممکن است به دلایل مختلف به این دومی میدانکی بدهند، ولی با طنز کمتر مدارا میکنند. هرچند بالاخره ناچار میشوند تا جایی برایش باز بکنند و به ارضای این خواست عمیق آدمیزاد، در حدود امکاناتشان و البته به اقتضای سیاستشان، مجالی بدهند. در حکومتهای اتوریتر این کار با اعطای آزادی محدود و متزلزل به طنزپردازان انجام میشود و با سوق دادنشان به مسائل غیرسیاسی. حکومتهای توتالیتر که از ابتدا هر آزادی را حذف میکنند و میخواهند همه چیز را تحت اختیار بگیرند، در موقعیت سخت تری قرار دارند، آنها میکوشند تا مشکل را با انتشار نشریات رسمی طنزپرداز که به سیاست هم میپردازند و البته مشکل اصلی همه شان بی نمکی لاعلاج است، حل کنند. نشریۀ کروکودیل اتحاد جماهیر شوروی مشهورترین اینها بود و در جمهوری اسلامی هم باید گل آقا را نمونۀ این مساعی شمرد. هر جا استبداد بود طنز به خلوت خانه ها و گردهمایی های دوستانه عقب مینشیند و نحیف و کم خون و درگوشی میشود.
و اما هماهنگی طنز و آزادیخواهی. طنز با طلب آزادی دنبال این است که شرایط مناسب حیات خویش را تداوم ببخشد، مثل گیاهی که میل به آفتاب دارد به طرفی رو میکند که در آن میبالد. تاریخ ایران معاصر مثال بسیار خوبی از این هماهنگی است. طنزنویسان بزرگ صدر مشروطیت همه مشروطه خواه بودند، شیخ نوری و محمدعلیشاه روزنامه و لایحه بسیار منتشر کردند ولی هیچکدام این دو شاخۀ استبداد طنزپرداز نداشت و در حقیقت بعد هم پیدا نکرد. در دوران رضاشاهی کار نشریات طنز محدود شد به پرداختن به دعوای بدهکار و طلبکار یا داماد و مادرزن و این قبیل مسائل که حرمت جقۀ اعلیحضرت حفظ شود. آزادی دوباره همان و زایش و بالش طنزپردازان همان. مشهور ترین نشریۀ طنز ایران معاصر که توفیق باشد تا وقتی بود، به قول گردانندگانش، طرفدار ملت بود و در دوران مصدق طرفدار حکومت ملی، چنانکه حاجی بابای پرویز خطیبی. البته این تمایل مانع از آن نبود که دائم سر به سر حکومت بگذارند، «دکتر صدقه» و «دکتر پتو» اسمهایی بود که اینها به مصدق داده بودند نه مخالفان ـ آن حکومت دمکرات بلد بود به خودش بخندد. برعکس، حکومت آریامهر ابداً با طنز میانه ای نداشت و اگر تا مدتی به توفیق مجال چاپ داد کوشید تا با علم کردن یک رقیب بی خطر (کاریکاتور) بازارش را محدود سازد و بالاخره هم به حیات آن خاتمه بخشید. نظام اسلامی نیز چنانکه باید، با سرعت تمام به جنگ طنز رفت و بعد از دوران سردرگمی که محض تعارف «بهار آزادی» خوانده شد، بساط طنزپردازان را جمع کرد، بخصوص که نه فقط استبدادی بود، استبدادی توتالیتر بود و علاوه بر اینها زنجمویه کن هم بود، یعنی مخلوط (البته بسیار نامطبوعی) که اگر در تاریخ نظیری داشته باشد، انگشت شمار است ـ راه دادنش به طنز رسمی مال دیرتر است. منطقی بود که در این شرایط طنز هم راه تبعید بگیرد تا بتواند نفس بکشد. نشریۀ شاخص طنز «بعد از اسلام» هم که «اصغرآقا» است، همان آزادیخواهی را دارد که جزو سنت طنزپردازی مدرن ایران است و نام هادی خرسندی همانطور با مبارزه با نظام اسلامی گره خورده که اسم نسیم شمال با مشروطه خواهی.
برگردیم سر مطلب اصلی. امروز اعتراض ایرانیان با این صداهای جوان نوای خاص خود را پیدا کرده است که به آرامی همراهیش میکند، نه تحکمی در آن هست و نه ضرباهنگ جمعی سرود را به کسی تحمیل مینماید. تبلیغ گروه خاصی هم نیست و شعاری هم نمیدهد، آزادی بیش از آنکه شعارش باشد در رفتار خودش منعکس است و بخصوص در طنزش. پیامی در تمامی ادا و اطوار و صحنه پردازی حکومتهای آزادی کش مستتر است: بر ما مخندید! استبداد میخواهد به هر قیمت جدی گرفته شود چون میداند با هر لبی که به خنده بازشود ابهتش ترک برمیدارد. معترضان طناز ما هم درست همین کار را میکنند و به مبارزه با نظام حاکم چاشنی شیرینی اضافه میکنند که هم کارگر است و هم دلچسب. باید ممنونشان بود.
--------------------------------
"طنز و آزادی" بخشی از مقالۀ ''معترضان طناز" است که در سایت ''ایران تریبونال'' آمده. تمامی آن در اینجاست.