مه آفرید سورپریز شد!
مه آفرید سورپریز شد!
---------------
مه آفرید امیرخسروی دهن لق شد
میان چوبه ی دار و زمین معلق شد
دو حرف گفت و دو حرف دگر گروگان کرد
برای روز مبادای خویش پنهان کرد
سه چهار اسم خودی بر نوک زبانش بود
سه چهار جمله ی ناگفته در دهانش بود
امید داشت که این تیر آخرش باشد
دهان بسته ی او حافظ سرش باشد
از آن جهت که خودش از قماش آنها بود
برای ضربه ی افشاگری مهیا بود
«ز دادگاه زمان اضافه میخواهم»
«که انتشار دهم دزدی همه با هم!»
فقط نه اینکه ندادند حکم تمدیدش
وبال گردن او شد طناب تهدیدش
فتاد از سخنش کک به پاچه ی شرکا
گرفت دور «به ما چه، به ما چه»ی شرکا
«بگیر حربه ی تهدید از کف اش اژه ای»
«که این سرآمده تاریخ مصرف اش اژه ای»
«فدات شم اژه ای، لطف کن شبانه بکش!»
«خبر نداده، خصوصی و محرمانه بکش!»
«بکش بکش اژه ای، بی بهانه، بی تأخیر»
«چنان بکش که شود سورپریز و غافلگیر!»
مه آفرید گمان میکنم نبودش یاد:
«زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد»
چنین که زندگی خویش بر فنا داده ست
یقین معلم او فاضل خداداد است
اگر که بابک زنجانی اش معلم بود
به زیر سنگ لحد هم صحیح و سالم بود!
خدا کند که از این ماجرا و از گندش
نه رهبری بشود با خبر نه فرزندش !!