کونی کیست؟
کونی کیست؟
----------
(با پوزش از این راحت نویسی. راستش مکانیزم این نوشته، لاپوشانی برنمیدارد. بحث محوری ما همین است. می بخشایید)
--------------
-- رفت پیش پیرمردی، پسرک، که: پدرجان شنیده ام فلانکس کونی است!
-- پیر گفت: تو هم انگار کار و زندگی را رها کرده ای که پشت سر مردم حرف دربیاری.
-- پسر گفت: والله بالله سند دارم، مدرک دارم، عکس دارم!
-- پیر گفت: اصلن این یک مقوله ی اخلاقی شرفی است و به راحتی نمیشود هرکسی را کونی دانست. چهار مورد دارد.
- اول: اگر کسی خوشش میآید از این کار و آزارش به دیگری نمیرسد، این مباح است و خودش میداند و کون خودش.
-- دوم: اگر بیمار است و اسیر نوعی ناراحتی است که، بر مریض حَرَجی نیست، یعنی نمی باید بر او سخت گرفت و خوب است آزادش گذاشت.
--- سوم: اگر برای کسب درآمد چنین میکند که تن فروشی، قدیمیترین شغل دنیاست و در بسیاری کشورها قانونی است و حدیث پیغمبر اسلام است که الکاسب حبیب الله. کاسب دوست خداست.
---- چهارم: اگر طبع جسم و جانش چنین است و همجنسگراست که این وضعی مادرزاد است و احترامش بر انسان ها واجب است. در کشورهایی که دمکراسی رنگی دارد و تمدنی پا گرفته، حق شهروندی و حقوق بشری زنان و مردان گی و لزبین محفوظ است و چه بسیارند بزرگان علم و ادب و هنر که چنین اند. پس به هیچکدام از اینها نمیشود گفت کونی.
-- پسرک پرسید: پس کونی به که میگویند؟
-- پیر گفت: آهان! .... گفتم که، این قضیه، اخلاقی رفتاری است. کونی به کسی میگویند که کار و زندگی خود را رها میکند و می نشیند برای مردم حرف درمیآورد!
----------------
این حکایت آموزنده به درستی در همینجا تمام است، مگر اینکه پسرک به پیرمرد رودست بزند و برگردد بگوید: ولی من کار و زندگیم را رها نکرده ام، بلکه کارم همین است و زندگیم همین. کسبم حلال، وجهم ریال!