مثنوی اتصال عمامه
دید آن همسایه روی یوتیوب
یک کلیپ خوب زان آخوند خوب!
روز بعد او را در آن مسجد بدید
تلخ شد راه ملامت برگزید
گفت در حین عمل با آن جوان
ظلم بر عمامه کردی ای فلان
در تکاپو، سر ز پا نشناختی
زیر زانوی خودت انداختی
من که دیدم، بر تو دارم انتقاد
حرمت عمامه را دادی به باد
گفت آقا: راست میگویی ببم
چون نمیدانی مراد و مطلبم
جای عمامه بلی، روی سر است
زیر زانو گر نباشد بهتر است!
لیک من در حالت جنب و تکان
بودم عاجز از نگهداری آن
لرزه وقتی که فتد بر پیکرم
لاجرم عمامه افتد از سرم
گر شود عمامه ام از تن جدا
دور میافتم ز آل مصطفا
گر نباشد برقرار این اتصال
بی انرژی میشوم، افسرده حال
بر مهندس های برقی روشن است
کاین مثال اتصال آهن است
پس به پایین کردم آن را منتقل
تا شوم از راه زانو متصل
اتصال ما به نیروگاه شرع
اصل مطلب هست و باقی جمله فرع
خاصّه در حالت سکس و لواط
خود نخواهم قطع گردد ارتباط
وصل اگر باشی به بیت طاهرین
قل هوالله ایاک نستعین!
اتصالی بی نیاز کابل و سیم
اهدناَ ما را صراط المستقیم
بهر هر کاری دهد ما را جواز
از قوانین بی خیال و بی نیاز
هست این عمامه در حکم فیوز
میکند وصلت به مرکز شام و روز
تازه، یار آخر سکس است این
بهترین نوع کلینکس است این
مالمش بر چیز خود، کون پسر
میگذارم باز آن را روی سر
-----------
هادی ۱۰ مهر - ۲ اکتبر